Tuesday, June 30, 2009

ایا قتل عامهای سال 1367 تکرار خواهد شد؟

Posted by: Nasrin Farni•
تشکیل هیئت ویژه ی رسیدگی به دستگیرشدگان که افراد آن از جنایتکاران علیه بشریت می باشند، نگرانی در مورد سرنوشت زندانیان را افزایش داده است ...

اخبار روز: www.akhbar-rooz.comسه شنبه ۹ تير ۱٣٨٨ - ٣۰ ژوئن ۲۰۰۹

بنابه گزارشات رسیده از زندان اوین، دستگیری های گسترده و بی سابقه جوانان معترض که گفته می شود تعداد آنها در زندان اوین به چند هزار نفر می رسد، ادامه دارد.فعالان حقوق بشر و دموکراسی در ایران خبر داده اند، سرکوب های خونین که توسط نیروهای گارد ویژه، سپاه پاسداران، بسیج و لباس شخصی ها علیه مردم بی دفاع بکار برده شد تا به حال باعث شهادت و زخمی شدن تعداد زیادی شده و هزاران نفر از زنان و مردان آزدای خواه به اسارت گرفته شده اند. دختران و پسرانی که بی نام و نشان در خیابانها سینه های خود را سپر کردند و حتی در حال حاضر که در اسارت بسر می برند، کمتر نامی از آنها برده می شود. آنانی که جسمشان را آماج گلوله ها وباتوم ها و دشنه ها کردند و در حالی که جسم آنها خونین و کبود از جور ستمکاران بود، روانه ی اسارتگاه ها شدند.هر روز تعداد زیادی از خانواده جلوی درب زندان اوین و دادگاه انقلاب تجمع می کنند تا خبری از فرزندان و همسران خود بگیرند. تعدادی از خانواده ها شهرستانی هستند که هر روز در بلاتکلیفی و سرگردانی مسیر دادگاه انقلاب و اوین را طی می کنند. تعدادی از خانم های بازداشت شده متأهل هستند که همسرانشان هر روز با بچه های کوچک شان به زندان اوین مراجعه می کنند تا شاید بتوانند از وضعیت و شرایط همسران خود مطلع شوند.فعالان حقوق بشر و دموکراسی در ایران، در ادامه ی اعلام اسامی این زندانیان، اسامی تعداد دیگری از جوانان دستگیر شده ی اخیر را که در زندان اوین بسر می برند منتشر کرده اند:۱- لیلا سلمانی فر ۲۶ ساله دوشنبه ۲۵ خرداد دستگیر و به اوین منتقل شده۲- اردلان سرابی ۲۲ ساله شنبه ٣۰ خرداد در ولی عصر دستگیر و به اوین منتقل شده٣- رضا محسنی ۲۷ ساله یکشنبه ۲۴ خرداد در ونک دستگیر و به اوین منتقل شده۴- نریمان گوهری ۲۰ ساله یکشنبه ۲۴ خرداد در صادقیه دستگیر و به اوین منتقل شده۵- عباس اختری ٣۱ ساله شنبه ٣۰ خرداد در نواب دستگیر و به اوین منتقل شده۶-شهاب عبدی نسب ۲٣ ساله سه شنبه ۲۶ خرداد در آزادی دستگیر و به اوین منتقل شده۷- یونس سلیمی ۲٨ ساله چهارشنبه ۲۷ خرداد در مفتح دستگیر و به اوین منتقل شده٨-علی هادیان ۱٨ ساله یکشنبه ۲۴ خرداد در شریعتی دستگیر و به اوین منتقل شده۹-حمید نوروزی ۱۹ ساله شنبه ٣۰ خرداد در آزادی (بهبودی) دستگیر و به اوین منتقل شده۱۰-سیامک احمدی ۲۲ ساله پنجشنبه ۴ تیر در بهارستان دستگیر و مکان نگهداری وی نامشخص۱۱-احسان حسینی ۲۵ ساله دوشنبه ۱ تیر در هفت تیر دستگیر و مکان نگهداری وی نامشخص۱۲-نریمان احمدی مقدم ۲٣ ساله سه شنبه ۲۶ خرداد در ونک دستگیر و به اوین منتقل شده۱٣-مصطفی حاجی زاده ۲۰ ساله به اوین منتقل شده۱۴-حسین اتابک ٣۲ ساله به اوین منتقل شده۱۵-عبدالله نوری ۲۷ ساله چهارشنبه ۲۷ خرداد در هفت تیر دستگیر و به اوین منتقل شده۱۶-وحید اسماعیلی ۲۴ ساله به اوین منتقل شده۱۷-شاهین نصیری نیا ٣۰ ساله شنبه ٣۰ خرداد در انقلاب دستگیر و به اوین منتقل شده۱٨-سینا فرهمند ۲٣ ساله دوشنبه ۲۷ خرداد در شهرک غرب دستگیر و به اوین منتقل شده۱۹-نیما پرتویی به اوین منتقل شده۲۰-جواد اسکوئی ۲۷ ساله شنبه ٣۰ خرداد در ازادی دستگیر و به اوین منتقل شده۲۱-بهروز نوروزی ۲۴ ساله چهارشنبه ٣ تیر در بهارستان دستگیر و مکان نگهداری وی نامشخص۲۲-روزبه امانی ۲۶ ساله چهارشنبه ٣ تیر در بهارستان دستگیر و مکان نگهداری وی نامشخص۲٣-کیومرث احمدی ۲۷ ساله شنبه ٣۰ خرداد در بلوار کشاورز بازداشت و به اوین منتقل شده۲۴-محمد محمدی ۲۱ ساله به اوین منتقل شده۲۵-یوسف داداشی ۲٨ ساله شنبه ٣۰ خرداد در آزادی دستگیر و به اوین منتقل شده۲۶-حامد باقری ۲۷ ساله به اوین منتقل شده۲۷-علی پاشاه ۲۰ ساله چهارشنبه ٣ تیر در ونک دستگیر و مکان نگهداری وی نامشخص۲٨-مرتضی کمالی ۲۲ ساله دوشنبه ۲۵ خرداد در انقلاب دستگیر و به اوین منتقل شده۲۹-هادی دشتی ۲۹ ساله چهارشنبه ۲۷ خرداد در هفت تیر دستگیر و به اوین منتقل شده به گفته خانواده وی ٣۰-هادی در زمان دستگیری از ناحیه سر زخمی شده بوده٣۱-سعید باقری ۲۵ ساله به اوین منتقل شده٣۲-مهدی مجیدی سه شنبه ۲۶ خرداد در ونک دستگیر و به اوین منتقل شده٣٣-مجتبی نیک زاد ۲۵ ساله شنبه ٣۰ خرداد دستگیر و به اوین منتقل شده
در ادامه ی این گزارش آمده است: روز گذشته تشکیل هیئت ویژه تعیین تکلیف بازداشت شدگان اخیر شامل دری نجف آبادی، رئیسی و مصطفی پورمحمدی اعلام شد. رئیسی و مصطفی پورمحمدی از اعضای هیئت مرگ قتل عام های زندانیان سیاسی سال ۱٣۶۷ می باشند و تشکیل این هیئت تداعی کنندهی هیئت مرگ سال ۱٣۶۷ و قتل عام زندانیان سیاسی است. به نظر می آید تشکیل این هیئت که افراد آن از جنایتکاران علیه بشریت می باشند، برای ایجاد رعب و وحشت و قصد اعدام دستگیر شدگان اخیر است. در روزهای اخیر احمد خاتمی در نماز جمعه تهران اعلام کرد که معترضین محارب می باشند و همچنین با ترتیب دادن مصاحبه های تلویزیونی توسط مامورین وزارت اطلاعات زمینه سازی لازم را برای اعدام جوانان دستگیر شده را مهیا می کنند.فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، ضمن هشدار نسبت به مقاصد شومی که با تشکیل هیئت ویژه (از افرادی که سابقهی قتل عام زندانیان سیاسی را دارند) برای دستگیر شدگان تشکیل شده و زمینه ی اعدام ها را آماده می کند، از دبیر کل سازمان ملل و کمیسر عالی حقوق بشر و سایر سازمانهای حقوق بشری برای نجات جان دستگیر شدگان و آزادی فوری و بی قید و شرط آنها کمک خواسته است.

مردم قران بسر، ماموران سر در گم

source: www.roozonline.com
سه شنبه ۹ تيرماه 1388

گزارش روز از تجمعات سبز به جای زنجیره سبز
مردم قران به سر، ماموران سردرگم

جلال کیهان منش‏

دوشنبه هشتم تیر ماه، همزمان با تایید "صحت" انتخابات 22 خرداد توسط شورای نگهبان، مردم بار دیگر و در نقاط مختلف کشور به خیابان ها ریختند و برغم حضور سنگین نیروهای امنیتی ـ نظامی و لباس شخصی، با تشکیل "تجمع سبز" به جای "زنجیره سبز"، و با گرفتن قرآن بر سر، اعتراض خود را به کودتای انتخاباتی اعلام کردند.
در این تجمعات که ستادهای موسوی و کروبی در برگزاری آن نقشی نداشتند، معترضان به کودتای انتخاباتی، با هوشمندی نیروهای امنیتی را دور زدند و ابتکار عمل را از این نیروها گرفتند؛ به همین دلیل بود که مامورین رنگارنگ حاضر در خیابان های تهران، که نقش فرماندهی لباس شخصی ها در میان آنان برجسته تر بود، به قطع برق منطقه وسیعی از تهران اقدام کردند.
پیش از این حامیان میر حسین موسوی، اعلام کرده بودند در این روز زنجیره ای انسانی در حمایت از میر حسین موسوی و اعتراض به نحوه برگزاری انتخابات، از میدان تجریش تا میدان راه آهن تشکیل می دهند. این راهپیمایی قرار بوداز ساعت 6 بعد از ظهر آغاز شود اما مامورین از ساعت 4 بعد از ظهر این مسیر را اشغال کردند تازنجیره سبز اعتراض تشکیل نشود. به این منظورنیروهای پلیس با حضور در طول خیابان ولی عصر، زنجیره ای نظامی ـ امنیتی به راه انداختند تا مانع حضور مردم و معترضان در این مسیر شوند. تجمع ماموران به ویژه در چهار راه پارک وی، میدان ولی عصر، چهار راه ولی عصر و سه راه جمهوری بسیار چشمگیر و پر رنگ بود. آنها البته در میدان ها و چهار راه های دیگر نیز حضور داشتند اما در میدان ها و چهار راه های مهمی که در طول این مدت محل اجتماع بیشتر مردم بود، حضور بآنها پررنگ تربود.
همزمان و همچون روزهای گذشته نیروهای دولتی تمام تلفن های همراه را از حدود ظهر قطع کردندکه این قطعی تا شب همچنان ادامه داشت. علاوه بر این همه تلفن های ثابت منازل و واحدهای اداری و تجاری حوالی میدان انقلاب و میدان ولی عصر نیز قطع شدند. این اولین بار بود که همزمان با برگزاری یک تجمع، تلفن های ثابت نیز قطع می شد.
از سوی دیگر در کنار ماموران در بیشتر نقاط تهران، تعداد زیادی اتومبیل نیروی انتظامی مستقر شده بود که بسیاری از آنها به جای شیشه، محافظ آهنی شبکه ای داشتند. در روزهای گذشته از این اتومبیل ها برای بازداشت و انتقال زندانیان استفاده شده بود.

آغاز حضور مردمی
از ساعت چهار عصر، مردم از نقاط مختلف پایتخت برای پیوستن به این زنجیره، به سمت میدان ولی عصر و چهار راه ولی عصر حرکت کردند. از ميدان تجريش تا پارک ملت، پيچ شميران، ميدان ونک و...
ماموران ضد شورش که در همه جا حضور داشتند کوشیدند مردم را پراکنده کنند. آنان حتی بر سر افراد مسنی هم که در حال رفت و امد بودند، داد می زدند و می گفتند: زود تر از اینجا بروید. دردسر برای خودتان درست نکنید.
آنها همچنین در مقابل اعتراض مردم می گفتند: ما مجبور نیستیم به سوالات کسی جواب بدهیم. فقط اینجا نباشید و بروید.
در میدان ولی عصر خانم سالخورده ای، به یکی از ماموران گفت: تو کی هستی که می گویی اینجا نباشیم.
مامور در پاسخ باتومش را بلند کرد اما در برابر هجوم مردمی که پیرامون او بودند عقب نشینی کرد. در واقع میزان جمعیت به گونه ای بود که حتی مامورین هم سراسیمه شده بودند و نمی دانستندمواظب کدام طرف باشند.
صدای دادو فریاد از هر طرف به گوش می رسید. خیابان ها از حدود 5 عصر به بعد بسته شده بود و دیگر هیچ اتومبیلی امکان عبور و مرور نداشت. کسانی که از شمال شهر با پای پیاده خود را به سمت نقاط مرکزی و جنوبی شهر رسانده بودند، می گفتند عملا امکان حرکت از "آدم و ماشین" گرفته شده و خود مامورین هم در شلوغی گیرافتاده اند. به این ترتیب بود که در ساعت پنج و نیم میدان انقلاب یکباره خود را در میان انبوه جمعیتی چند هزار نفری دید که از سمت خیابان ولی عصر می آمدند.
به همین دلیل این خیابان هم پس از مدتی مسدود شد. معترضینی که خود رابه میدان انقلاب رسانده بودند، به آرامی شعار می دادند. همان طور که گروه دیگری از مردم که خود رابه میدان آزادی رسانده بودند، در عین حفظ آرامش، اعتراض خود را نشان می دادند؛همان طور که در میدان تجریش، در میدان ونک...
به این ترتیب مردم وقتی با حضور گسترده نیروهای نظامی و امنیتی روبه روشدند، راهپیمایی سبز خود را به تجمعات سبز تبدیل کردند؛وضعیتی که ماموران آن را پیش بینی نکرده بودند. به همین دلیل نمی دانستند
چگونه و کی در کجا باید مستقر شوند. این از نقل و انتقال سریع آنها معلوم بود. یک لندکروز چند مامور رامی آورد و سریع می رفت؛لند کروز دیگری به سرعت چند مامور را به جای دیگری منتقل می کرد. ماموران در چند مورد هم با همدیگر درگیری لفظی پیدا کردند. آنها برسر هم داد می کشیدند چرا که معلوم نبود باید در کجا مستقر شوند: در آزادی، انقلاب، ولی عصر، ونک، تجریش و یا... بی سیم ها مدام کار می کرد؛ اما این لباس شخصی ها بودند که دستور می دادند.
درهم ریختگی نیروهای امنیتی ـ نظامی از سرگیجه هلیکوپتر معروف هم پیدا بود. نمی دانست در تجریش باشد، یا ولی عصر، یا هم آزادی، یا انقلاب، ... شاید به همین دلیل بود که نیروی انتظامی به همان یک هیلکوپتر اکتفا کرد. فقط گاهی ماموران در بی سیم می گفتند: "پنکه سقفی کجاست؟". و پنکه سقفی همان هلیکوپتر بود.
در این تجمع که مردم به جای خیابان ولی عصر در چند نقطه اجتماع گرفته بودند، ابتکار عمل از نیروهای انتظامی گرفته شد. به اعتقاد برخی از مردم، قطع برق هم ناشی از همین به هم ریختگی نیروها بود. نیروهایی که نمی دانستند در برابر سیل مردمی که از نقاط مختلف می آمدند و برخی نیز قرآن بر سر گرفته بودند، چه کنند.

Light a candle for Neda

The follwing website is dedicated to Neda and all those who were kidnapped, assaulted, abused, tortured and killed for the coup to succeed.
Posted by: Nasrin Farni
www.iranian-heroes.org

Ayatollah Khomeini's speech in 1979

Just listen to Ayatollah Khomeini's speech in 1979 and remember what he said and what he did! Look at his Islamic Republic today!
Posted by: Nasrin Farni

http://www.iranian.com/main/2009/jun/what-they-said-and-what-they-did

Sunday, June 28, 2009

Press release/International Federation for humman rights league

International Federation for Human Rights League for the Defense of Human rights in Iran


Press release/Iran

The United Nations must investigate in the violent attacks against protesters
Paris, 26 June 2009:

Iranian families are still without any news on the whereabouts of their relatives who were arrested or hospitalized during last week's protests. The two main hospitals in Tehran are reportedly submitted since a few days to pressure exerted by the police and Bassijis in order to prevent doctors to deliver medical certificates to the people injured, a document that is necessary to demonstrate in the future the violence they were subjected to. In addition, reliable sources within the health sector report that there are 20 bodies in the mortuaries of those hospitals, in connection with the protests.
The authorities, in view of the widespread international condemnation of the violence against peaceful protesters, announced eight deaths among the Bassijis, five days after the events. The authorities purposely circulate false information regarding the responsibilities for last week's serious violence against protesters. E.g. the state radio-television pretended that the young girl killed by bullets and whose picture was on the internet worldwide (Neda Agha-Soltan) has been killed by CIA agents, present among the protesters.
Last but not least, any attempt to denounce the serious human rights violations perpetrated in the wake of the election is severely repressed: we remain without information about the whereabouts of a number of journalists and human rights defenders who were arrested last week(1). In addition, Ms. Shirin Ebadi has been threatened with legal suits in the pro-government media for having drawn the attention at the UN and EU levels to the human rights situation in her country. .
Five independent UN experts have voiced their grave concern regarding the use of excessive police force, arbitrary arrests and killings during the past weeks in the Islamic Republic of Iran. They called upon the authorities to fully guarantee the rights to freedom of expression and assembly throughout the country. The UN High Commissioner for Human Rights also expressed her concern following reports of arbitrary arrests and illegal use of excessive force by semi-official forces and recalled to the Iranian government its obligations under international human rights law. The UN Secretary General expressed dismay at the post-election violence, particularly the disproportionate use of violence against civilians. He urged an immediate stop to the arrests, threats and use of force.
In this context and in view of the objective difficulties to collect reliable information from the ground, FIDH and LDDHI calls upon the UN Secretary General to appoint a special representative on Iran, with the mandate to notably inquire in the recent events in order to establish the responsibilities for those dead and injured during the peaceful protests. The result of this inquiry could be included in the Secretary General forthcoming report on the human rights situation in Iran to the UN General Assembly, next Fall. “This dark episode of Iran's history will remain alive in memories: those who are responsible for those serious human rights violations of the right to life, to physical integrity and to safety will have to be accountable for their acts. This includes both those who implemented the orders and those who gave the orders”, concluded Karim Lahidji, FIDH Vice-President and President of LDDHI.
Press contact : Gaël Grilhot : +33-143 55 90 19

(1) See Observatory Press Release on 22 June 2009. -- Gaël GrilhotResponsable du service de presse – Press office DirectorFédération internationale des ligues des droits de l'Homme (FIDH)International Federation for Human Rights (FIDH)+33-1 43 55 90 19 - +33-6 72 284 294ggrilhot@fidh.orghttp://www.fidh.org/http://www.blogfidh/.

Did they silence Iran by killing her Neda (voice)?

The chronology of a coup d'etat.

Rouhi Shafii

Until recently, I thought the age of dictators and coup d'etas in their conventional form had long gone past and the twenty first century will not witness the midnight raids on the presidential palaces, the gun shots and assasination of presidents and kings, martial law, rounding up the people in stadiums, unlawful arrests and kidnapping and finally the emergence of a new dictator in a military uniform, civil dress or turban, announcing his triumph. Until the night of the Iranian presidential elections, I strongly believed the world has moved on, we Iranians have moved on and a new era is on the horizon with a pale smile and fainted rays of hope.

It was the month of June. For some unknown reason and for the past decades, in this month major political events have taken shape in Iran; from the Khomeini uprising in 1963 to the present time. Do I have to be superstitous and expect something drastic to happen after what happened just recently in the month of June? I am talking about our presidential elections. As people were preparing to participate in large numbers and the four canadidates who were all from the inner circle of the Islamic regime were veted carefully and 'selected' to stand for elections.

Four years ago, those Iranians who were disenchanted by the eight year presidency of the reformist Mr Khatami, who promised change but was unable to fulfill his promises as his efforts were curtailed in every step, distanced from the elections and that paved the way for a phenomenon called Mr Ahmadinejad.

During Mr Ahmadinejad's presidency, two things happened: 1-Iran became the centre of world tention, attention, economic sanction and islolation by his zelous rhetoric on Iran's need for nuclear energy, denying the holocaust and undermining every international protocol. 2- Deteroition of the economy, appointment of corrupt individuals to high office who channeled billions of dollors of oil money into the uknown, rise in unemployment, rise in addiction among the youth, rise in suicide rate, prostitution and human trafficking. Censorship in the broadest form possible; books, newspapers, weblogs and websites, brandishing opponents. Detention of citizens whithout sound foundations, killing people in custody, ignoring the rights of ethnic and religous minorities and carrying the death penalty in large scale. Creating a six-layer policing system which controlled the Iranians especially women and students.

Mr Ahmadinejad's monologue of false promises and blatant lies, of his obession with the nuclear issue, of his failure to fix the economy, of his policies of suppression decent, of his self-style hallucinatory claims of being inspired by the absent Imams and in total his lack of understanding the world and the Iranian people and their modern needs, brought the people to the conclusion that they have to set foot in the scene and vote for a less fundamentalist and a more pragmatic candidate.

The scene was set. For weeks before the elections, people grouped and regrouped, political parties became active, associations and coalitions were formed. Women formed a broad coalition unprecidented in the history of the Iranian women struggles. They met up with three of the four candidates and encouraged them to include women's demands in their manifestos. Thousands of articles were published in the papers and websites, hundreds of thousands of emails were exchanged.

Students, workers, intellectuals were all but hope. A window was about to open to take the people out of darkenss. A ray of light! That was all that was. For a short period in many years Iranians inside and outside were optimistic. Hope for change was on the horizon. People's enthiusiasm channeded itself into the candidates's election campaigns. The candidates began their presidential campaigns. They appeared on variuos venues, changed their manifestos in the course of events and became more understanding and aware of Iran's modern needs. That seemed to be the beginning of the end of a four year nightmare.

For the first time in the history of the Islamic Republic's election campaigns, the wives of the candidates travelled along with their husbands and Mr Musavi's wife who is a respected personality in her own right took to the stage and became the unofficial spokes-person in the rallies. Mr Karoubi went even further and offered his headquarters to women and promised to have a woman as his vice president. The world witnessed a true face of Iran. The face of smiling, civilised men and women who talked of their hopes for the future.

In that celeberatory mood, Mr Ahmadinejad's distorted face and distorted monoloques lost colour among the urban population as people were about to drive him out of office. In rural areas he was busy to distribute money and buy votes. Apart from that he did not offer any concrete plan throughout his campaign. He did not meet up with any group or individual. In his TV discussions with other candidates he lied to the people and put unfounded accusations against his strong opponents in order to cover his hidden plot.

Under the cover of the night, in those dark corners of the hidden rooms and in those archaic minds, a different cenario was engineered, approved and sealed by the 'grand leader'! The plot had been decided upon long before the elections. Months ago, the 'leader' announced in one of his preachings that Mr Ahmadinejad should serve for another five years! So, why all the hassle and the fuss? Why in the name of God did they pull the people along only to announce what had already been decided upon?

The answer lies in the fact that they thought it wise to declare Mr Ahmadinejad president through elections in order to give him more legitimacy. They engineered the whole scenario for a coup: two hours before the poles closed the streets of Tehran were occupied by armed men, the candidates' election observers were ordered to leave, armed men entered the polling stations and carried the ballot boxes with them. Apparantly, Mr Musavi received a call after midnight on satuarday informing him that he has won and should prepare his victory speech but some time later, armed men entered his headquarters and told him that Mr Ahmadinejad was the winner!

The pages of history turned as the majority of the people were shocked first, angry and bewildered next. The hastily results outrageously deprived the people of their their democratic participation. In the course of events, the candidates refused to accept the results but the 'leader' Mr Khamenei put his approval to it even before the Guardian Council looked into the matter and confirmed them as was the norm. The 'leader' who was meant to be impartial sided openly with Mr Ahmadinejad's fraudulent election results and hastily declared him the 'winner'!
It is now a common belief that they must have been planing for such a coup for months if not years before. sometime earlier on .

It is now widely believed that Mr Khamenei and other coup leaders' aim to eradicate the concept of 'republic' and establish a Calipha style system in Iran. Not to mention that the republic never stood to its true meaning. Not to mention that people outside the regime's inner circle were never allowed to stand for presidential or Parliament elections or any other high office throughout the whole life of the Islamic Republic. A Caliph style Islamic state more fundamentalist than the Taliban in Afganistan?

Here we are at the cross road of history. One thing is for certain. Whatever the plot, it will be doomed for defeat. If not in the short term but in time it will see its own destruction. Those millions who marched on the streets the first days and thousands who have since risked their lives and marched and raised theit voices and chanted on the rooftops and those who have reported the atrocities and the brutalities of layers of armed men to the world and those who have written on the websites and blogs, will never let the coup to succeed. Let the coup kidnap our young, assasin, imprison, torture, assault, beat up our intellectuals and frighten the people by attacking them in their homes, torch their gates and entrances, use abusive language against women. Let them bring out all the evil that had been hidden away for such days.

Let them shoot Neda and many other Nedas in broad day light. The coup leaders never knew that Neda will stand tall and tell the world of the crimes that the Iranian leaders are commiting against humanity and in the name of religeon. Crimes which will eventually drag them to the International Tribunal for Human Rights, where they have to answer Neda's mother who was deprived of mourning for her daughter at her unknown grave, where they have to answer of the assault on the students in the middle of the night at their dormatories? Student! The future of the country.

These days the future is unknown. The Islamic regime which was once unbreakable is now broken into two halves if not more. The rift among its founders, veterans and the new elite is vast. The wealth of Iran is in the centre of dispute as well as the greed for power. It is now up to the defeated candidates to decide which way to go. Today, as well as tomorrow people need decisive leadership to confront the election coup. If the coup succeeds, Iran will go through a period of darkness as the evil forces have come to the surface and the religous rhetoric has lost colour. Iran's problem is not her problem alone. Once the coup succeeds it will spread to the region and the world. It is a plague which has to be contained. We as Iranians have to demand from the international community an-all-out political sanction of Ahmadinejad's government and prepare ourselves for the long cold days of a winter which will eventually end.

Saturday, June 27, 2009

Munich, Germnay/remember Neda

Date: Friday, 26 June, 2009, 9:37 AM
شبی بایاد ندا ،آلمان /مونیخ
http://www.youtube.com/watch?v=ZYaU4Jxz3n8

How did my friend vanish?

source:http://election1388.wordpress.com/
رفته بودیم تظاهرات، شب بود و خیلی شلوغ شده بود. داشتیم کم کم برمی‏گشتیم که صدای چند تا شلیک شنیدیم. دیدیم همه‏ی مردم دارند می‏دوند. ما هم دو تا دختر بودیم که ترسیده بودیم. ما هم دویدیم. خیلی بد بود، همه می‏دویدند و هم‏دیگر را هول می‏دادند.
دیدم صدای گلوله‏، هی دارد نزدیک‏تر می‏شود. خیلی نزدیک شد و فقط شنیدم که دختری جیغ کشید. نگاه کردم، دیدم که دوستم در کنارم افتاد زمین. آن‌قدر شوکه شده بودم که نفهمیدم تیر خورده.
فکر کردم فقط خورده زمین. خواستم دستش را بکشم که بلندش کنم، دیدم، همه‏ی پشتش خون است. گلوله به پشتش خورده بود و فکر کنم همان‏جا مرد! من خیلی ترسیده بودم. یکی از پسرها که با من بود، مرا محکم کشید و گفت: «دیگر نمی‏شه، وایسی، بدو.»
همین‏طور که داشتیم، می‏دویدیم، یکی با باتوم مرا زد. من کتک خوردم، رفتیم در یک کوچه‏ی بن‏بست قایم شدیم. چون نگران دوستم بودم، خواستم بروم و او را بیاورم. حرکت نمی‏کرد، فقط می‏خواستم، بروم بیاورمش، همین.
خواستیم برویم، چند نفر ریختند جلوی ما، گاز اشک‏آور که نه، گاز فلفلی پرتاب کردند. چون گاز اشک‏آور هم به من خورده است، این گاز فلفلی بود، نمی‏توانستم نفس بکشم، چشمانم سوخت، تمام گلویم می‏سوخت، افتادم پایین، فقط سرفه می‏کردم. همه‏جا دود شد. اصلاً نفهمیدیم چی شد. فقط دیدم همه داد می‏زنند. دوباره دوستم، مرا کشید، برد.
وقتی دیدند، من آمده‏ام دوستم را ببرم، دویدند دنبال‏مان. فرار کردیم توی یک خانه. پیرزنی ما را راه داد، ما را انداخت توی حمام و در را قفل کرد. ما هم شیر آب را باز کردیم. آن‏ها مثل وحشی‏ها ریختند تو، گفتند: «آمده‏ایم این‏ها را ببریم.» پیرزن طفلک گفت: «دخترم در حمام است، تو مگه ناموس نداری؟ می‏خواهی بروی توی حمام، دختر مرا ببینی؟»
دیدند که صدای شیر آب می‏آید، انگاری که گمراه شوند، رفتند پایین، تمام شیشه‏های ماشین پارکینگ را شکستند. ماشین‏ها را داغان کردند، زدند شیشه‏های پنجره‏ها را شکستند و رفتند. ما مجبور شدیم، شب آن‏جا بمانیم.
من دیگر هیچ‏وقت دوستم را ندیدم. بعد با کمال پررویی، یک تصویر زدند، آن‏هم از یک دختر به نام ندا صالحی که می‏گویند: این مرده! نمی‏فهمم دوستان من که در دانشگاه تهران گم شده‏اند، کجا هستند؟ ۲۷۳ نفر از بچه‏های دانشگاه تهران‏مان نیستند! هیچ کس هم خبر ندارد، آن‏ها کجا هستند. چه پسر، چه دختر.
چون خانواده‏هایمان نمی‏دانند ما به تظاهرات می‏رویم، نمی‏توانیم به آن‏ها چیزی بگوییم. من و آن پسری که با من بود، آن‏قدر ترسیده بودیم که نمی‏توانسیتم، خیلی سعی کردیم، برگردیم ببینیم، نازنین کجاست، ولی اصلاً ندیدیمش. خانواده‏ی او هم هیچ خبری ندارند.
خانواده‏اش فکر می‏کنند، در تظاهرات دستگیرش کرده‏اند. به بیمارستان‏ها و این جا و آن‏جا سر می‏زنند، می‏آیند از ما می‏پرسند و می‏گویند: «تو از نازنین خبر نداری؟» ولی من جرأت ندارم چیزی بگویم. چون اگر بگویم، خانواده‏ام مؤاخذه‏ام می‏کنند و بعد هم خانواده‏ی او. من گفتم: نه، هیچی نمی‏دانم!
ما او را دیگر هیچ‏وقت ندیدیم. من هر روز از آن خیابان رد می‏شوم، هر روز از مردم آن‏جا می‏پرسم. همه می‏گویند: «نمی‏دانیم». نمی‏دانم، آدمی که می‌میره، روی زمینه، چطور می‏شه که دیگر هیچ‏وقت دیده نشه؟
از آن روز، خیلی ترسیده‏ام. اصلاً نمی‏توانم شب‏ها بخوابم. هرشب از ترس، از خواب می‏پرم، تصویر دوستم جلوی چشمم می‏آید و بعد این تصویر که من نتوانستم هیچ کمکی به او بکنم، نتوانستم او را بیاورم، همه‏ی این‏ها می‏آیند، جلوی صورتم. جلوی چشمم هست.
با خودم می‏گم که من هیچ کاری نکردم. آن دوستم هم که پسر بود، خیلی کتک خورده، خیلی بیش از آن که فکر کنید. دو تا از دست‏هایش شکسته است و تمام پشتش کبود است. خودم هم همین‏طورم. با لباس‏های شخصی، می‏آیند، می‏ریزند توی مردم، بعد با چوب می‏زنند.

What the dictators don't do?

We just received this piece of news which we would like you to share with others.

On thursday night 25 June, at midnight, the armed militias attacked an apartment block in north Tehran, Niavaran and torched the entrance. They wanted to torch the whole building but the frightened residents begged of them to leave, convincing them that there were no young people in the block to chant Alho-akbar (God is great) on the rooftop.

petitionOnline

Please sign this petition. Let the criminals face justice. Send this link to your email addresses.
http://www.PetitionOnline.com/akcriems/

Friday, June 26, 2009

the Guardian/ women get a rougher treatment by the Iranian regime.


Poem by satire poet, Hadi Khorsandi

Ahmadinejad called his opponents 'dead leaves, weeds'.

Source:http://www.asgharagha.com/

جمعه 29 خرداد 1388

در پاسخ آنکه ملت ما را خس و خاشاک خواند
کرمی که فقط بر کف این خاک خزیده‌ست
البته که غیر از خس و خاشاک ندیده‌ست
ای نخل سرافراز جوان، کرمک مفلوک
بالاتر از این، فکر بلندش نرسیده‌ست
این ملت رزم است که برخاسته هشیار
وان دولت ظلم است که اینگونه خمیده‌ست
این نسل جوان وطنم هست و بنازم
درسی که گرفته‌ست و رهی را که گزیده‌ست
صندوق به دوشی که گذشت از سر بازار
دزدی است کزین حوزه به آن حوزه دویده‌ست
پیغمبر دزدان که نشسته پس پرده
این سرقت بی‌سابقه را نقشه کشیده‌ست
با سارق صندوق بگوئید که افسوس
این بار برای تو کسی رأی نریده‌ست!
هادي خرسندي

Is this the government of 'Peace & friendship'?

----------------------------------------------------------------------------------------------
Source: http://asre-nou.net/

سرباز وطن یا جنایتکار جنگی؟
A soldier for war or a war criminal?
پنجشنبه ۴ تير ۱۳۸۸ - ۲۵ ژوين ۲۰۰۹
عیسی سحرخیز
جوان که بودیم یکی از افتخارهای ما این بود که حکومتی خواهیم ساخت که اساس و بنیانش بر شعار "نه شرقی و نه غربی " استواراست و نمادش "صلح و دوستی" و نشانه ی انسانیت شهروندانش پیروی از الگوی حافظ برای زندگی :آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا آن زمان خوش باورانه بر این اعتقاد در سراشیبی حکومت طاغوت بودیم که پس از محمد رضا شاه کشوری خواهیم ساخت که در آن نظامیانش رفتاری انسانی خواهند داشت؛ نه سرباز و ژنرال اسیر دشمن را از روی خشم برآمده از کشتار مردم بی دفاع قربانی خواهند کرد و نه در برابر خواست و اراده ی مردم خواهند ایستاد. درنتیجه نه چون سربازان آمریکایی ناجوانمردانه به اسرای ویتنامی شلیک خواهند کرد و نه چون کمونیست های پل پت از پشت سر تیر خلاص به مغز مخالفان رهبران خویش خواهند زد. اما آن چه این روزها ، پس از گذشت سی سال از پیروزی آن انقلاب، در جای جای این کشور می گذرد بیانگر آن است که آن رفتار انسانی تنها "آرزوی ما جوانان مسلمان" بود، چون "رهبر جمهوری اسلامی" ثابت کرده است که برای چند روز زمامداری بیشتر و حکومت مستبدانه بر مردم، از هیچ راه و روشی نمی گذرد. اکنون شاهدیم که سید علی خامنه ای از جنایت های بشر در جهان شرق و غرب، هر آن چه را که بدترین بوده است، برگزیده و در این کار دست جنایتکاران معروف جهان را در کشتار مردم بی دفاع از پشت بسته است.شاهد زشتی و سختی ماجرا نیز تنها آن چه هر روز در کوچه و خیابان و کوی و برزن این مملکت می گذرد نیست، بلکه صدور فرمان استفاده از نیروهای "تک تیرانداز" هم هست. جنایتکارانی که زبونانه بر پشت بام ها یا ورای دیوارها سنگر می گیرند و سر و سینه ی جوانان بی دفاع ایرانی را نشانه می روند تا هر روز شهدائی چون ندای مظلوم روانه ی بهشت زهرا کنند.شاهد جنایت روزانه رهبری، بهره بردن از غیرنظامیان ناآگاهی هم هست که در برابر چشم مردم و دوربین روزنامه نگاران حرفه ای و آماتور، وحشیانه بر سر مخالفان غیرمسلح می ریزند و پس از ضرب و شتم دستگیرشدگان، جنایت خود را تکمیل می کنند و در زیر درختی یا کوچه ی بن بستی تیر خلاص به مغز اصلاح طلبان خالی می کنند. (البته از نگاه سید علی خامنه ای آن گاه که ایشان به شعر و ادبیات و بزم و موسیقی می پرداخت و هنوز قدرت طلبی به خشم خون خواهانه مسلح اش نکرده بود، "ضرب و شتم" غلط است و باید عبارت درست "ضرب و جرح" را بکار برد- روشی که اکنون دستور شیوه ی وحشیانه ی آن را صادر کرده است)وقیحانه تر از همه، اقدامی است که در روزهای اخیر به عنوان یک روش برنامه ریزی شده انجام می شود. اکنون فاش شده است که برنامه ی این روزها را سال ها پیش ریخته اند- آن گاه که "تئوری توطئه" را بافتند و "براندازی نرم" را ساختند تا روزی که رای مردم را به سطل زباله ریختند و انتصاب را جایگزین انتخاب کردند- تا مردم حق طلب و تحول خواه را ساکت و آرام کرده و خانه نشین سازند.به کارگیری نیروهای مسلح شده ی سیزده تا شانزده ساله به عنوان نیروی خشن ضربتی هم از شاهکارهای به فرموده ی رهبر است. جوانان بی گناهی که نادانسته بازیچه ی دست قدرت طلبان شده اند و هنوز آن قدر خردسال هستند که وقتی خسته می شوند، هدیه و جایزه ای چون کیک و ساندیس راضی شان می کند و پولی که آخر شب یا آخر ماه در جیبشان می گذارند، خاطره ی جنایت روزانه را از یادشان می برد. این کار اوج رذالتی تاریخی است که این روزها و گاه شباهنگام در ایران در حال اجراست. روشی که دیکتاتورهای آفریقایی چون پل کاگامه در روندا و جنایتکاران بالکان مانند میلوشوویچ در یوگسلاوی سابق با تشکیل "ارتش حرفه ای خردسالان" برای نسل کشی قبیله ای یا سرکوب مخالفان غیرنظامی شان بکار بردند و رسوای عام و خاص شدند.این جنایتکاران و حامیانشان چه کم حافظه اند که برگزاری دادگاه های بین المللی جنایات جنگی را فراموش می کنند و چه کور دل هستند که عاقبت جنایتکارانی چون صدام حسین را نمی بینند.اکنون روشن شده است که آن جوانان بی گناهی را که سال ها در چند اردوگاه ویژه سپاه چون اردوگاه حسن آباد، در مسیر تهران - قم آموزش نظامی و ضد چریک شهری می دادند با چه هدفی گرد آوری می کردند. آن ها مخفیانه بچه های بی گناه مردم فقیر یا فرزندان بی سرپرست را به ازای لقمه نانی چون گلادیاتورها بار می آورده اند. نظامیان کوچکی که شستشوی مغزی و بازی های نظامی به آن ها اجازه می دهد به بهانه ی دستگیری جوانان معترض بدون تفکر به منزل و دفترکار مردم بریزند و دستگیر شدگان را زیر مشت و لگد بگیرند و خانه و کاشانه ی ملت را که گناهی جز انسان دوستی نداشته و ندارند وحشیانه تخریب کرده و به آتش بکشند.دوستی دیشب تکه ای از روزنامه های دوران انقلاب را برای من فرستاده بود و به طعنه می گفت این بود آن اسلام نابی که از آن دم می زدید؟ این بود آن نظام انسانی که وعده اش را به ملت می دادید؟ و این بود آن سربازان نمونه ای که وظیفه ی آنان را پاسداری از وطن در برابر دشمن و نگاهبانی از جان و مال و ناموس مردم ایران اعلام می کردید؟!چه می توانستم در برابر این سخن حق بگویم که نقیضش دارد هر روز در کشور اثبات می شود؟ چه می دانستم که آن روزها - در سراشیبی حکومت طاغوت در دی ماه سال ۵۷ - وقتی که روزنامه نگاران در مقابل وحشیگری گارد جاویدان تیتر می زدند که "نزن، سرباز..." یا شعرا می سرودند: "نزن سرباز!/ تو سربازی، ولی سر در کدامین راه می بازی؟/ ره الله یا راه اهریمن؟/ کدامین سینه را آماج می سازی؟/ از آن دوست یا دشمن؟/ من و تو، هر دو مسلمان، هر دو انسان، هر دو سربازیم..." نظاره گر جنایت حاکمان به ظاهر مسلمان در تیر ماه سال ۸۸ نیز خواهیم بود !چه می دانستم زمانی که در برابر نظامیان تا دندان مسلح شاه، برای انقلابی مسالمت آمیز گل در لوله های تفنگ می کاشتیم و ذهن مان بی خود درگیر آرمان هایی طلایی و ساختن جامعه ی بی طبقه توحیدی بود، دیگرانی چون سید علی خامنه ای مشغول الگوبرداری از روش های رژیم پهلوی بودند و کشف خطاهای آنان برای چند روز حکومت بیشتر، درصورت رسیدن به قدرت.چه می دانستم فرزندان ما سی سال بعد، در دورانی چون امروز، قربانیان جنایت اینانی خواهند شد که اسلام و مسلمانی را بازیچه ی قدرت طلبی و سلطه جویی خود کرده اند و نوجوانان ناآگاه را مسلح کرده و به جان هموطنان خویش انداخته اند

.پنجشنبه ۴/۴/۱۳۸۸

Thursday, June 25, 2009

The absence of MPs at Mr Ahmadinejad's 'victory' party

غيبت اکثر نمايندگان درجشن پيروزي پاستور
Out of 290 Mps, 105 showed up at the 'victory party' held by Mr Ahamadinejad! Promiment figures stayed away.
اين ميهماني غايبان بزرگي نظير لاريجاني، باهنر و توکلي داشت
گروه سياسي؛ تنها 105 نماينده مجلس حاضر شدند سه شنبه شب به ديدار محمود احمدي نژاد بروند. سه شنبه شب ضيافتي در پاستور به مناسبت «پيروزي» ترتيب داده شده بود اما اکثر نمايندگان مجلس حاضر نشدند به اين ميهماني بروند. اين در حالي است که دعوتنامه پاستور به دفتر تمام نمايندگان ارسال شده بود اما به دليل بالا گرفتن اختلافات و دو دستگي در ميان اصولگرايان، ميهماني پاستور غايبان بزرگي داشت. حتي چهر ه هاي شاخص اصولگراي مجلس هم حاضر نشدند به اين ديدار بروند تا ميهماني محمود احمدي نژاد به جاي آنکه بهانه يي براي اتحاد شود، شکاف را در اردوگاه اصولگرايان مجلس بيشتر کند. گرچه ديروز در راهروهاي مجلس، حاميان دولت سعي داشتند غيبت بيش از دو سوم نمايندگان را بي اهميت جلوه دهند اما غايبان اين آشتي کنان پس از ماجراهاي اخير دلايل قابل توجهي براي نرفتن به اين ميهماني عنوان مي کردند؛ دلايلي که حکايت از عميق تر شدن شکاف ميان جناح راست دارد. به اعتقاد غايبان، در حالي که هنوز ابهامات بسياري در فضاي سياسي کشور وجود دارد، برگزاري چنين ضيافتي نه تنها ضروري نبوده بلکه به افزايش اختلافات دامن مي زند. به هر حال طيف قابل توجهي از اصولگرايان به حمايت از محمود احمدي نژاد نپرداخته و به صف رقيب او پيوستند؛ حمايتي که از علي لاريجاني گرفته تا علي اکبر ناطق نوري هزينه اش را با انتقادات تند حاميان احمدي نژاد پرداخت کردند. گرچه روح الله حسينيان، حميد رسايي، فدايي، زاکاني و فاطمه آليا و بسياري از حاميان سرسخت احمدي نژاد چهره به چهره با نمايندگان ديدار و از آنها براي حضور در اين ميهماني دعوت مي کردند اما گويا عملکرد احمدي نژاد در مقابل جناح راست کشور آنچنان سنگين است که اين گروه از اصولگرايان مجلس حاضر نشدند در ضيافت پاستور حضور پيدا کنند.در چنين شرايطي شايد طبيعي باشد که حتي «مصلحت» هم نتواند هيچ اصولگراي واقعي در مجلس را به پاي سخنان احمدي نژاد بنشاند چرا که نمايندگان از رئيس دولت نهم دلخور هستند.گر چه در ايام پيش از انتخابات، مجلس تعطيل بود اما از 24 خرداد تا کنون تندترين انتقادها به محمود احمدي نژاد از سوي مجلسي ها مطرح شده است. علي لاريجاني نه تنها پيروزي احمدي نژاد را دير هنگام تبريک گفت بلکه در تقابل با رفتارهاي وزير کشور دولت احمدي نژاد، در يک نطق قابل توجه به خاطر حمله به کوي دانشگاه و مجتمع هاي مسکوني مردم و حتي ضرب و شتم توسط لباس شخصي ها، شخصاً وارد عمل شد و کميته حقيقت ياب تشکيل داد.
گرچه اين اقدامش بي پاسخ نماند و حاميان احمدي نژاد حتي کار را به درگيري فيزيکي در صحن علني مجلس کشاندند تا شايد اين کميته منحل شود اما نه لاريجاني کوتاه آمد و نه نمايندگان مجلس، تا جايي که 196 نماينده به ايده لاريجاني براي کنترل وزارت کشور، اطلاعات و دادگستري توسط کميته فوق راي مثبت دادند. به هر روي هم احمدي نژاد و هم حاميانش از اينکه برخلاف انتظار، اکثريت مجلس هشتم حامي او نيست ناراحت هستند خصوصاً اينکه آنها تصور مي کردند ميهماني سه شنبه شب بتواند روزنه يي براي جلب آراي از دست رفته محمود احمدي نژاد باشد. اما راي 196 نماينده به کميته حقيقت ياب و غيبت 182 نماينده در ضيافت دو شب پيش حکايتگر ميانگيني است از نمايندگاني که به شيوه در پيش گرفته رئيس مجلس خود لبيک گفته و حاضر به خوردن شيريني محمود احمدي نژاد نيستند و با تعابيري مانند «کار داشتيم»، «وقت نداشتيم» و امثال آن بي ميلي خود را نسبت به عدم ملاقات با احمدي نژاد نشان دادند. البته اين ظاهر ماجراست چرا که آنچه در پشت پرده مجلسي هاي هشتم را اين گونه رودرروي احمدي نژاد قرار داده، رفتارهاي رئيس دولت نهم و کابينه منتسب به او در دو هفته گذشته و از سوي ديگر ابهاماتي است که نمايندگان مجلس نسبت به ماجراهاي قبل و بعد از انتخابات داشتند و حتي براي رفع آن دو بار وزير کشور را به مجلس فراخواندند اما به رغم اين فراخواني محصولي به مجلس نرفت. در کنار وزير کشور، وزير اطلاعات و دادگستري هم حاضر نشدند به مجلس بيايند. دلخوري ديگر آنها لحن احمدي نژاد در زير سوال بردن هاشمي رفسنجاني و ناطق نوري بود. به جز حاميان احمدي نژاد، هيچ نماينده يي نبود که به اين رفتار مهر تاييد بزند. حتي وقتي روح الله حسينيان هم که ليدر حاميان احمدي نژاد در مجلس است اين توهين ها را تکرار کرد با هو کردن نماينده ها روبه رو شد. به هر روي انشقاق بالا گرفته است و ضيافت سه شنبه شب بهانه يي شد تا اين مساله علني تر شود. البته چند ساعت پيش از اين ضيافت حاميان احمدي نژاد تندترين انتقادها را روانه لاريجاني کردند تا جايي که ستار هدايت خواه به صراحت لاريجاني را «ليبرال مصلحت طلب» ناميد که مجلس را ستون پنجم کرده است و به فکر چهار سال بعد و انتخابات آتي رياست جمهوري است تا بيژن نوباوه که در جمع خبرنگاران اعلام کرد «اصلاً لاريجاني رئيس ما نيست و تنها سخنگو است». روزنامه هاي اين طيف هم براي لاريجاني سنگ تمام گذاشتند و او را هم رديف رسانه هاي بيگانه قرار دادند تا جايي که حتي روزنامه ... ديروز پس از اينکه از عدم حضور لاريجاني در ضيافت پاستور خبردار شد، در يک گزارش قابل توجه نوشت؛ «بي بي سي ، سي ان ان و صداي امريکا از اظهارات لاريجاني استقبال کردند. پس از اظهارات غيرمسوولانه علي لاريجاني در برنامه گفت وگوي ويژه خبري، شبکه هاي خبري بي بي سي (وابسته به دولت انگليس)، سي ان ان (وابسته به پنتاگون) و صداي امريکا (وابسته به سازمان جاسوسي امريکا) با استناد به اظهارات وي ادعاي بروز تقلبات گسترده در انتخابات رياست جمهوري ايران را بار ديگر به محور برنامه هاي خبري خود تبديل کردند. لاريجاني در اين گفت وگو در راستاي پروژه تضعيف رئيس جمهور منتخب، شوراي نگهبان را متهم به جانبداري از يک کانديدا کرد، به رغم گزارش هاي نهادهاي امنيتي منکر حضور دنباله هاي منافقين در آشوب هاي خياباني شد، تشابه آشوب هاي عصر شنبه 30 خرداد 88 با آشوب هاي منافقين در 30 خرداد 60 در حمايت از بني صدر را به شدت تقبيح کرد و از همه تاسف برانگيزتر نتيجه انتخابات را براي توده مردم غيرمترقبه خواند.» به هر روي همان مجلسي که تا دقيقه 90 بيانيه فراکسيون اصولگرايان در حمايت از احمدي نژاد را صادر نکرد و همان مجلسي که امضاي 210 نفري در حمايت از احمدي نژاد را تکذيب کرد و حاميان رايحه خوشي هيچ گاه اسامي آنها را نتوانستند اعلام کنند، در شرايط کنوني هم با قهر از ميهماني احمدي نژاد ناراحتي خود را از اتفاقات اخير، رفتار احمدي نژاد و وزرايش نشان دادند تا شايد پاستور اين پيغام را از بهارستان بگيرد که مجلس اصولگراي هشتم همسو با بسياري از مراجع عظام قم و ساير چهره هاي اصولگرا حاضر نيستند تا روشن شدن برخي ابهامات کام شان را با شيريني پيروزي محمود احمدي نژاد حلاوت بخشند
.

Sunday Times Editorial

---------------------------------------------------------------

Article by Amir Taheri, Sunday Times




Protests in Tehran, Picture of the week, sunday times

---------------------------------------------------------------------------------------------

What are our expectations from the Iranians abroad?

ما از شما در خارج کشور چه ميخواهيم
25 Jun 2009
Source:Iranian Futurist

24/06/2009ابتدا از لحن کلامم در اين نوشته عذرخواهی می کنم. اين مطلب را از تهران و در شرايط ضعيف جسمی و روحی، از قول مردم داخل ايران، برای شما، ايرانيان و ساير مردم خارج از ايران، می نويسم. به گمانم در زمان حاضر اين مطلب برای سرنوشت ايران بسيار مهم است. به قول ناپلئون، ميان پيروزی و شکست فقط يک گام فاصله هست. ما اکنون دقيقا در همان مرز بحرانی قرار داريم.امشب بر روی پشت بام تنها بودم. من بودم و چند خانه آن طرف تر، صدای دختری جوان که با تمام وجود الله اکبر می گفت، صدايش از جنس ندا بود، پس من هم با تمام انرژی باقيمانده ام فرياد زدم؛ داد کشيدم «نترسيد! نترسيد! ما همه با هم هستيم.» اما من نامرد هم بعد از حدود نيم ساعت خسته، کمی نا اميد، کمی ترسيده از روی بام پايين آمدم. و اما صدای آن دختر هنوز می آمد «ايرانی با غيرت، حمايت، حمايت.»اين حرف ها، حرف دل مردم اينجاست، به من اعتماد کنيد، راست می گويم. اين چند روز همه جا بودم و با تمام وجودم اوضاع ايران را لمس کرده ام. اينجا در تهران، مردم کمی ترسيده اند. در گوش ملت خوانده اند که بسيج خانه ها را شناسايی و شبانه حمله می کند. ويدئوی ديروز سی ان ان، که صدای جيغ چند خانم از يک خانه را نشان می داد، به اين باور کمک کرده. مردم ترسيده اند مرگ ندا مردم را بهت زده کرده است. رسانه های وابسته به حکومت جنگ روانی بسيار شديدی را شروع کرده اند. امروز همه جاقدم به قدم لباس شخصی گذاشته بودند. امروز دلم خالی شد وقتی ديدم فقط چند هزار نفر به ٧ تير آمده بودند. به خدا ما تمام تلاشمان را ندا کرده ايم. حالا زمان بسيار بحرانی است. همرزمان من در پشت جبهه! ما به اين موارد نياز فوری داريم. اگر نفرستيد باخته ايم، گمان می کنم اگر در اين شرايط اقدام عاجلی نکنيد، دشمن ما را به شدت سرکوب می کند.١. امروز از چند نفر شنيدم که ما نمی توانيم پيروز شويم. به ما روحيه بدهيد، بايد با ذکر موفقيت های حاصل شده (که تا همين جا هم فراوان و بسيار با ارزش است) به ما انرژی بدهيد. مگر مشروعيت زدايی از اين حکومت کم کاری است! مگر متحد شدن ايرانی ها کم چيزی است؟ امروز فرمانده سپاه تهران به علت سرپيچی از اجرای فرمان سرکوب، دستگير شده؛ مگر اين موفقيت کمی است. اينها را برای ما تکرار کنيد. به ما روحيه بدهيد٢. مردم ترسيده را به مبارزه های کم يا بی هزينه (!) دعوت کنيد (مثل خارج کردن پول از بانک ها، باور کنيد حکومت شرايطی را بوجود آورده که حتی پوشيدن لباس سياه در اداره پر هزينه است تا چه برسد به اعتصاب. لطفا به ما ايراد نگيريد، ما يک هفته هر چه توان داشتيم گذاشته ايم، ما را درک کنيد. فکر کنيد ببينيد چطور می توان آن روستايی را تشويق کرد تا پولش را از حسابش بيرون بکشد.٣. نگذاريد سايت های رژيم اراده و روحيه مردم را خورد کنند. چرا حمله به فارس و . . . را ادامه نداديد، خواهش می کنم فعلا کمی مثل خودشان باشيد. امروز فارس را می خواندم. نگذاريد اينطور سم پاشی کنند، با نصب پلاگين رِلوداِوری برای فايرفاکس اين سايت ها را از کار بيندازيد.٤. تلويزيون ايران برای ايجاد ترس و نا اميدی در مردم، در يک اقدام نمايشی از مردم خواسته که عکس تظاهرکنندگان را برای حکومت بفرستند. برای ما توضيح دهيد که مگر فيلم ها و عکس ها را خودمان همين حالا روی اينترنت نگذاشته ايم. اتفاقا اين نقطه قوت ما است، نبايد بترسيم. اين کار صدا و سيما جنگ روانی است. ٥. حکومت نيرنگ باز توانسته دولت ها و حتی رسانه های غربی را با اتهام های بی اساس (مبنی بر اينکه محرک آشوب ها هستند) در موضع دفاعی و انفعالی ببرد. عميقاً از رسانه ها بخواهيد که اخبار ناقص ما را پخش کنند، دولت ها به خصوص دولت اوباما نبايد بی طرف بماند، نبايدمردم را به حکومت بفروشد، جهان بايد يکپارچه از حکومت بخواهد که انتخابات ديگری برگزار کند. ما تمام تلاشمان را کرده ايم، دنيا بايد ما را درک کند. عدم حمايت صريح اروپا و آمريکا از رياست جمهوری احمدی نژاد بسيار راهگشا است. به اوباما بگوييد ما را نفروشد که اين حکومت آنها را نيز فريب می دهد.٦. احتمال دستگيری موسوی، کروبی و خاتمی هر روز بيشتر می شود. کاری کنيد. رسانه های خارجی بايد هزينه دستگيری اين افراد را بالا ببرند

amnesty international and TUC protest at the Iranian Embassy

Iranianwomenuk@gmail.com

Come to the protest, support us, raise your voice to the brutalities of the coup d'etat leaders and their armed militias. Protest against fradulent elections and the crackdown on people's peaceful demonstrations.

amnesty international & TUC

Lunch hour protest by London's workers at crackdown in Iran
Posted: 25 June 2009
Workers from across London will be giving up their lunch hour tomorrow (Friday 26 June) to protest outside the Iranian Embassy in Kensington at the Iranian government's harsh treatment of trade unionists during the current crackdown.
Protesters, all dressed in black, will be holding aloft placards outside the Iranian Embassy bearing the names of a group of Iranian trade unionists who are still in prison following their arrest during recent May Day demonstrations. The protest takes place outside the Iranian Embassy - 16 Prince's Gate, London SW7 1PT - for an hour from 12.30pm. The protest - coordinated by the TUC, Amnesty International UK and the International Transport Workers' Federation (ITF) - will be led by TUC General Council member and UCU General Secretary Sally Hunt, Amnesty International UK Director Kate Allen and ITF General Secretary David Cockroft. The three will deliver 16,000 postcards collected as part of an Amnesty campaign calling on the Iranian authorities to release all imprisoned trade unionists and recognise independent unions in Iran. The protest in London is just one of up to 40 coordinated by the international trade union movement taking place around the world tomorrow.
At the same time (12.30pm), the Northern TUC and local Amnesty supporters in Newcastle will mount a protest at the Monument, in the city's Grey Street, while demonstrations are also taking place outside a number of Iranian embassies and consulates, including those in Bangkok, Canberra, New Delhi, Tokyo and Wellington.
The demonstrations, in solidarity with street protestors in Iran, are also designed to draw attention to a longstanding pattern of official harassment and intimidation of trades unionists in Iran. Independent trades unionists are frequently beaten up and thrown into prison and tomorrow's protest organisers fear that attacks on Iranian trades unionists are likely to increase as workers consider strikes and other work-related protests during ongoing post-election unrest.

Stoning people is temporarily set aside, should I celebrate when they shoot Neda?

Source: http/:www.roozonline.com
اسیه امینی
---------
Asieh Amini

وقتی دوستی صبح زود روز گذشته زنگ زد و گفت که مژده دارد، به هر خبر خوبی فکر می کردم جز اینکه مجازات سنگسار از قانون مجازات اسلامی ما حذف شده باشد. دلم می خواست بگوید تو ده روز در خواب بوده ای و بیهوش و امروز، روز دیگری است. دوست داشتم خبرهایی بشنم از جنس این روزها. از جنس بغضهایی که در گلو مانده است....
اما حال عروسی را داشتم که پس از سالها انتظار و تلاش برای رسیدن به معشوق، درست شب عروسی اشان زلزله به آنها وارد می شود و او نمی داند از اینکه در بر معشوق است باید بخندد یا بگرید. سه سال تلاش بی امان کرده ایم برای اینکه مجازات سبعانه سنگسار از قانون پاک شود. از نظر فقها گرفته تا اطلاع رسانی، بیانیه، دفاع حقوقی، نامه نگاری، سمینار و بررسی، تحقیق و.... برای حذف این مجازات. اما در کمال حیرتمان، پیشنویس لایحه مجازات اسلامی که از سوی قوه قضائیه پیشنهاد و راهی مجلس شد، همچنان این قانون را در خود داشت.
اما روز گذشته رئیس کمیسیون حقوقی مجلس در گفت و گو با خبرگزاری جمهوری اسلامی اعلام کرد: "کميسيون قضايي مجلس، در بررسي لايحه مجازات اسلامي به اين نتيجه رسيده است که براي رعايت مصلحت نظام، برخي حدود اسلامي از جمله سنگسار در قانون بيان نشود. اسلام در اجراي برخي حدود از جمله سنگسار، سختگيري کرده و شرايطي را تعيين کرده است که اثبات آن به ندرت اتفاق مي افتد؛ از اين رو اعضاي کميسيون قضايي و حقوقي به اين نتيجه رسيدند که ضرورتي به ذکر برخي حدود در قانون نيست."
اگرچه هر گام مثبتی که برای بهتر شدن قانون و بهتر شدن شرایط عمومی برای شهروندان برداشته شود، جای خوشحالی دارد. اما سوال این است که چرا این همه اطلاعات منتشر شده در باره پرونده های سنگساریانی که حکمشان به اجرا در آمد یا اینکه همچنان زیر این حکمند و بازخوانی زندگی نامه هایی که نشان می داد اثبات جرم، از راه های قانونی صورت نگرفته است، حتا موجب حذف این مجازات در گام نخست پیشنهاد این لایحه به مجلس نشد؟
چرا این همه بحث و تحقیق و نظر کارشناسانه که در مورد این مجازات در جامعه و از سوی اهل فن، صورت گرفت، حریف این قانون نشد؟ حتا مجازات هفت نفر در سه سال، تنها واکنشی در حد تایید خبر یا اظهار تاسف از بابت اقدام خودسرانه! قضات در پی داشت.
اما باز جای شکرش باقی است، می دانم. جای شکرش باقی است که در وانفسایی که در عزای عزیزانمان در بهت و اشک غرقه ایم باید به هم تبریک بگوییم که دیگر قرار نیست انسانی به زیر سنگ، سلاخی شود. باید به هم تبریک بگوییم و ممنون باشیم از همه کسانی که رضا داده اند که این مجازات "در قانون بیان نشود".
مانده ام که از چه کسی باید تشکر کنیم و به که باید تبریک بگوییم؟ به گمانم پیش از همه، باید ممنون خواهرمان ندا آقا سلطان باشیم که خبری چنین مهم لازم بود تا خون او از صفحه یک مهمترین رسانه های دنیا پاک شود!
اما سوال دوم این است که مجازات سنگسار و البته ارتداد و قطع دست، از قانون مجازات ما پاک شد. اما جای آن قرار است چه اتفاقی برای افرادی که به همان جرم دستگیر می شوند بیفتد؟ در قانون ما برای زنای غیر محصنه نیز مجازات در نظر گرفته شده. تا کنون دستکم دو نفر با همان اتهام، ( زنای محصنه) به جای مجازات سنگسار با ابزار دیگری چون طناب، به دار مجازات آویخته شده اند. آیا حدف مجازات سنگسار به معنی حذف این جرم از دایره قوانین است یا اینکه تنها ابزار اجرای حکم تغییر کرده است. در خبرهای منتشر شده، من پاسخی برای این سوال نیافتم. امیدوارم حقوقدانان مجلس شورای اسلامی که قرار است پس از بررسی، این قانون را برای تصویب شدن، به صحن علنی ببرند، به این مهم توجه کرده باشند.
خبر حذف سنگسار از قانون مجازات اسلامی، لحظاتی چهره ندا را از خاطرم برد. از یاد بردم که در چه روزگاری زندگی می کنم. نمی دانم چند رسانه فردا به جای تصویر رنگین "ندا" از پیشرفت قانون مجازات ما، با حذف سنگسار سخن خواهند گفت. نمی دانم چند کشور برای این اقدام ترقی خواهانه به ما تبریک خواهند گفت. اما این را می دانم که قانون سنگسار وقتی حذف شد که ندا زیر باران سنگ جان می داد.
می دانم تبریک گفتن به عروسی که در شب عروسی اش آشیانه اش را بر باد می بیند، چیزی از فردا را در ذهن او زیبا و مبارک نخواهد کرد.

amnesty international

iranianwomenuk@gmail.com is your blog. Send us news, views, information, videos and articles.

amnesty international

PUBLIC AI Index: MDE 13/057/2009
16 June 2009

UA 152/09 Fear of torture or ill-treatment/possible prisoners of conscience/arbitrary arrest

IRAN Leyla Farzadi (f) doctor
Jalil Sharbiyanlou (m) surgeon
Ghaffari Farzadi (m) member of the Central Committee of the Iran Freedom Movement
Rahim Yavari (m) an Iran Freedom Movement activist
At least 24 political activists, students and health professionals
The four individuals named above and at least 24 political activists, students and health professionals were detained following a peaceful demonstration in Abresan Square, Tabriz, West Azarbaijan province on 15 June.
Their current whereabouts are unknown and they have yet to be charged or brought before a court of law.

According to press reports, they and hundreds of others were protesting against the conduct of the presidential elections held three days earlier. Amnesty International fears for their safety and would consider them to be prisoners of conscience if they were found to have been arrested for the peaceful exercise of their rights to freedom of expression and assembly.

On 10 June, two days before the election, following widespread public rallies in Tehran and across the country in support of candidate Mir Hossein Mousavi, the Head of the Revolutionary Guards Political Office accused his supporters as being part of a “velvet revolution” in Iran, which “would not be successful”.

President Mahmoud Ahmadinejad claimed victory after the Ministry of the Interior announced results showing he had won by what many consider to be an unexpectedly wide margin. The Guardian Council, a higher legislative and administrative body announced that the results were subject to their ratification and that a recount of ballots would be initiated. The three candidates who were declared as having lost the election have submitted formal complaints to the Council of Guardians, which oversees elections. A ruling on their complaints is expected within 10 days.

BACKGROUND INFORMATION
The Iranian authorities have an obligation to maintain law and order and to protect the safety of their citizens. However, international law requires that any restrictions on the right of freedom of assembly or expression must be in accordance with the law and strictly necessary to preserve national security or public safety, public order, public health or morals or the protection of the rights and freedoms of others. Any such restrictions must be proportionate to a legitimate purpose and without recourse to discrimination including on grounds of political opinion. Even if such a restriction is justifiable under international law, policing must be carried out in accordance with international standards regarding law enforcement, which prohibits the use force by law enforcement officials unless strictly necessary and to the extent required for the performance of their duty and to use firearms only when strictly unavoidable in order to protect life. Law enforcement personnel must exercise restraint, minimize damage or injury and respect and preserve human life.

RECOMMENDED ACTION: Please send appeals to arrive as quickly as possible, in Persian, Turkish, English, or your own language:
- calling on the authorities to immediately and unconditionally release the political leaders and activists named above and all others if they were found to have been arrested for the peaceful exercise of their rights to freedom of expression and assembly;
- urging that they be allowed immediate access to their family members, lawyers of their choice and to any medical treatment they may require, and that they be protected from all forms of torture or ill-treatment;
- calling on the authorities to allow peaceful demonstrations by those wishing to express their opinion of the elections, even if critical

APPEALS TO:
Head of the Judiciary
Ayatollah Mahmoud Hashemi Shahroudi
Howzeh Riyasat-e Qoveh Qazaiyeh (Office of the Head of the Judiciary)
Pasteur St., Vali Asr Ave., south of Serah-e Jomhouri, Tehran 1316814737, Islamic Republic of Iran
Email: shahroudi@dadgostary-tehran.ir (In the subject line write: FAO Ayatollah Shahroudi)
Salutation: Your Excellency

Governorate of West Azarbaijan Province
Dr Rahim Qorbani
Governor of West Azarbaijan Province
Email: info@ostan-ag.gov.ir
Salutation: Dear Governor

COPIES TO:

Leader of the Islamic Republic
Ayatollah Sayed ‘Ali Khamenei
The Office of the Supreme Leader
Islamic Republic Street – End of Shahid Keshvar Doust Street, Tehran, Islamic Republic of Iran
Email: info_leader@leader.ir
via website: http://www.leader.ir/langs/en/index.php?p=letter (English)
http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=letter (Persian)
Salutation: Your Excellency

and to diplomatic representatives of Iran accredited to your country.

PLEASE SEND APPEALS IMMEDIATELY. Check with the International Secretariat, or your section office, if sending appeals after 28 July 2009.

youtube videos

Please sned your news,views,videos and articles to: iranianwomenuk@gmail.com


These two viedeos show the Basijis invading people's homes and attacking people.

http://www.youtube.com/watch?v=4TgM0F-85qs

http://www.iranianuk.com/article.php?id=38828

youtubevideo

Please sned you news, views, videos and articles to:iranianwomenuk@gmail.com

---------------------------------------------------------------------------------





http://www.youtube.com/watch?v=4TgM0F-85qs http:/

amnesty international news flash

Please send your news, views, videos and articles to:iranianwomenuk@gmail.com
---------------------------------------------------------------------------------
AMNESTY INTERNATIONAL NEWS FLASH
19 June 2009

Iran: Khamenei’s speech gives legitimacy to police brutality

This morning’s speech by Iran’s Supreme Leader, Ayatollah Khamenei, indicates the authorities’ readiness to launch violent crackdowns if people continue to protest which may cause a widespread loss of life, Amnesty International said today.
“We are extremely disturbed at statements made by Ayatollah Khamenei which seem to give the green light to security forces to violently handle protesters exercising their right to demonstrate and express their views,” said Hassiba Hadj Sahraoui, Deputy Director of the Middle East and North Africa Programme. “If large numbers of people take to the street in protests in the next couple of days, we fear that they will face arbitrary arrest and excessive use of force, as has happened in recent days, particularly as permission for a demonstration to be held in Tehran on Saturday 20 June has been denied.”
In a televised address to the nation during Friday prayers in Tehran, Ayatollah Khamenei called for an end to street protests against the outcome of the election. Instead of warning security forces, including the volunteer Basij militia, to act with restraint and in accordance with the law, he said that if people continued to take to the streets, the consequences would lie with them.
“For a Head of State to put the onus of security on peaceful demonstrators and not on the security forces is a gross dereliction of duty and a license for abuse,” said Hassiba Hadj Sahraoui.
Peaceful assembly is expressly permitted under the International Covenant on Civil and Political Rights to which Iran is a state party. Law enforcement officials must use force only when strictly necessary and to the extent required for the performance of their duty. They must not use firearms unless strictly unavoidable and in order to protect life. Law enforcement personnel must exercise restraint, minimize damage or injury and respect and preserve human life. Public Document **************************************** For more information please call Amnesty International's press office in London, UK, on +44 20 7413 5566 or email: press@amnesty.org International Secretariat, Amnesty International, 1 Easton St., London WC1X 0DW, UK http://www.amnesty.org/ _______________________________________________

Wednesday, June 24, 2009

Justice for Iranian workers/urgent action

Posted by: simin shafiee

Justice for Iranian WorkersJune 2009

URGENT ACTION: free trade unionists jailed in Iran after May Day protestsAgainst the background of post-election turmoil in Iran, and in the context of a Global Solidarity Action Day on Friday 26 June, the TUC is joining Amnesty International in calling for the release of four trade unionists and a journalist who remain in jail following mass arrests at two May Day rallies in Tehran.Jafar Azimzadeh and Said Youzi have not been brought before a court. Kaveh Mozaffari, Gholamreza Khani and Mehdi Farahani Shandiz have had their bail set at amounts their families cannot afford but it is not known whether they have been charged.Amnesty considers that they are prisoners of conscience and should be released immediately and without condition.They join other imprisoned trade unionists Mansour Ossanlu and Ibrahim Medadi, of the Tehran Bus Workers' Union as well as teacher trade unionist Farzad Kamangar.Take action todayThe TUC urges British trade unionists to join Amnesty International's Urgent Action for these trade unionists. You can register your protest online at http://www.amnesty.org.uk/actions_details.asp?ActionID=613Background informationEight members of the Metal workers and Mechanics Union who were also arrested on 1 May have been released in recent days. The arrested trade unionists were all part of a larger group arrested in the course of the commemorations marking International Workers' Day on 1 May.
Iranian workers continue to face tough times. They often wait for months to receive wages, are made 'redundant' when they complain, and are beaten up and arrested when they protest.Only puppet unions are allowed by the Iranian government. Independent unions are brutally repressed, their leaders flung in jail and their protests broken up.May Day demonstrations this year were attacked with tear gas, beatings and arrests. Many are still detained by the police.Trade unionists like Farzad Kamangar (teachers), Ali Nejati (sugar workers), Mansour Osanloo, Ebrahim Madadi (bus workers) and Mahmoud Salehi (bakers) are regularly arrested and harassed.This repression is an unacceptable denial of fundamental human rights. Iran refuses to sign the International Labour Organisation (ILO) Conventions on the freedom to join unions and negotiate with employers.Unions around the world, together with Amnesty International, demand justice for our brothers and sisters in Iran. On Friday 26 June, we are protesting worldwide for:the release of all imprisoned trade unionistsrecognition of all independent workers' organisations in Iranratification of ILO Conventions on freedom of association and right to collective bargainingthe reinstatement of unfairly dismissed workers.For more information about the global solidarity action day on Friday 26 June 2009, please visit http://www.justiceforiranianworkers.org/

list of imprisoned Iranian personalities

http://tehranbureau.com/list-imprisoned-iranian-journalists-politicians/

Peom by Simin Behbehani/Don't raze my land

آخرین سروده سیمین بهبهانی-28 خرداد 1388


مدرسه فمینیستی: سیمین بهبهانی، بانوی شعر و غزل ایران، تازه ترین سروده خود را با نام «خاک مرا به باد مده»، به ملت آزادیخواه ایران تقدیم کرد:

***

خاک مرا به باد مده
گر شعله های خشم وطن

زین بیشتر بلند شود

ترسم به روی سنگ لحد

نامت عجین به گند شود

پر گوی و یاوه ساز شدی،

بی حد زبان دراز شدی

ابرام ژاژخایی ی تو

اسباب ریشخند شود

هرجا دروغ یافته ای

درهم چو رشته بافته ای

ترسم که آنچه تافته ای

بر گردنت کمند شود

باد غرور در سر تو،
کور است چشم باور تو
پیلی که اوفتد به زمین
حاشا دگر بلند شود
بر سر کله گشاد منه،
خاک مرا به باد مده
ابر عبوس اوج - طلب
پابوس آبکند شود
بس کن خروش و همهمه را،
در خاک و خون مکش همه را
کاری مکن که خلق خدا
گریان و سوگمند شود
نفرین من مباد تو را
زان رو که در مقام رضا
دشمن چو دردمند شود،
خاطر مرا نژند شود
خواهی گر آتشم بزنی
یا قصد سنگسار کنی
کبریت و سنگ در کف تو
خاموش و بی گزند شود
- سیمین بهبهانی 25 خرداد 1388
شعر سیمین بهبهانی در راهپیمایی میلیونی روز پنج شنبه 28 خردادماه 1388 در میدان امام خمینی

Association of defenders of human rights communique

Communiqué: Defenders of Human Rights
Protests and civil demands are part of fundamental rights of the nation
Friday 19 June 2009

--------------------------------------------------------------------
Association of defenders of human rights with the leadership of Shirin Ebadi have issued their latest communiqué.
Protests and civil demands are part of fundamental rights of the nation
After the 12th of June 2009 election and the announcements of the results by the ministry of interior, we witnessed large protests by the people and the 3 presidential candidates. Observation made by all including 52 members of the Iranian parliament via their statement asked the interior minister to attend a parliamentary enquiry, witnessing extreme violent attacks across the country by the security forces and the Basiji (militia) and the plain clothes groups who are under the control by the countries top organs, which has had tragic results.
Attacking our dear and helpless students in their dormitories, arresting some and using extreme force, hence death of some students. Attacking people’s homes for protecting, those who were running away from the security forces. Attacking peaceful and civil gatherings for protesting against the results of the election, attacking people in their cars passing from the area, hence we witnessed death of innocent people, that has broken the nation’s heart and that has made us defenders of human right to stand unanimously against the irrational arrests of extensive number of political activists, students, civil activists, human right activists.
Association of Defenders of Human Right, sympathise with the families of those arrested, those who have died, the youth and students and the injured and urge the government of the Islamic republic of Iran to diligently stop those who are violently trying to suppress, as stated by the 52 MPs all those arrested to be release and compensation must be considered.
We also want to ask the great Iranian nation to stay calm and pursue their civil and legal rights peacefully. Peaceful and civil gathering according to the law (article 27) and stipulated by the Human Rights convention is allowed and no one can refuse this right. Hence because of this right we should refrain from falling or be intimidated by violence. Hence in the current situation of our beloved country once again we state to the leadership of the Islamic republic of Iran to adhere to civil and human rights and protection and serenity for each and every one of the citizens of Iran is expected.
Association of Defenders of Human Rights.


Take Action
Sign the petition of one million signatures to end discriminatory laws against women.
Sign petition (for support of Campaign for One Million Signatures)
sign the petition (for release of women’s rights activists)

Statement: End the detention and suppression of men and women

Source: hhp/www.feministschool.com
1 تیر 1388
به سرکوب زنان و مردان ايران پايان دهيد
کليه بازداشت شدگان را آزاد کنيد
انتخابات غير دمکراتيک دهمين دوره رياست جمهوري گرچه از پراقبال ترين انتخابات اين دوره براي ايجاد تغيير مسالمت جويانه بود، آنچه در پي آن آمد اعتراض همگاني را برانگيخت.
طيف وسيعي از فعالان جنبش زنان، در کمپين ها و گرايشات مختلف، در کنار فعالان دانشجويي، کارگري، مدني و سياسي، قوميتي، روزنامه نگاران، و... در انتخابات شرکت کردند تا به دولت تبعيض نگر "نه" بگويند، و خواهان رفع تبعيض هاي جنسيتي عليه زنان شوند.
اميد به تغيير وضعيت، ميليون ها زن و مرد را به پاي صندوق هاي راي کشاند، اما نتيجه شمارش آرا اين اميد را به ياس بدل کرد و اعتراض گسترده ي مردمي را برانگيخت. اعتراضي که پاسخ حاکميت به آن خشونت عريان، ضرب و شتم ومجروح کردن و کشتن شهروندان عادي، بازداشت فعالان و وکلاي حقوق بشر، فعالان سياسي و مدني، روزنامه نگاران، فعالان دانشجويي و قوميتي و... بود.
دامنه خشونت هاي خياباني توسط نيروهاي سرکوبگر، اعم از آمر و عامل، بار ديگر دانشگاه ها و خوابگاه هاي دانشجويي را به خاک و خون کشيد تا خاطره تلخ 18 تير کوي دانشگاه در ذهن خسته از خشونت ايرانيان انعکاسي پايان ناپذير يابد. خبر ها حاکي از آن است که تعداد قابل توجهي از دانشجويان دختر و پسر در شهرهاي مختلف ايران کشته، مجروح، بازداشت و/يا مفقود الاثر شده اند.
قطع همه مسيرهاي تلفني و اينترنتي در کنار موارد بالا، دسترسي نسبتا آزاد به اطلاعات و ارتباطات را به حداقل رسانده و باعث افزايش تشويش اذهان عمومي شده است. حاکميت با در دست داشتن مهم ترين رسانه ها، به ويژه صدا و سيما، منتقدان و معترضان به اقدامات قهري و تماميت خواهانه خود را اغتشاش طلب و اراذل و اوباش مي خواند و خشم مردم را دامن مي زند. در عين حال، همچنان با ناديده گرفتن حقوق مردم بيشترين خشونت را به انواع مختلف به آن ها اعمال مي کند.
ما، جمعي از فعالان جنبش زنان، ضمن محکوم کردن تمامي اقدامات خشونت بار و تحقير آميزي که در اين سال ها عليه زنان و مردان ايران و در جهت سرکوب آن ها صورت گرفته است و مي گيرد، با تاکيد بر تداوم تلاش براي احقاق خواسته هاي جنبش زنان که نقش مهمي در اين سال ها در افزايش آگاهي و مبارزات مدني داشته است، همبستگي خود را با معترضان به نتايج انتخابات اعلام مي داريم، و خواستار آزادي بي قيد و شرط بازداشت شدگان چند روزه اخير، و تامين وتضمين آزادي هاي مدني و سياسي در ايران هستيم.
بيست و نه خرداد 1388
اسامی کامل امضا کنندگان
آرزو حسيني ، آرش ضيايي ، آرش انواري، آرش نصيري، آرش نصيري اقبالي، آرش مهدوي، آريا مهدوي،آزاده اميري، آزاد مراديان، آزاده خسروشاهي، آزاده فرامرزيها، آزاده نعمتي، آزيتا شرف جهان، آسيه اميني، آنوشا شهسواري، آيدا سعادت، آيدا کريمي، آينده آزاد،آمنه شيرافکن
ابراهيم طاهري، احترام شادفر، احسان نجف زاده، احمد بيگلو ،احمد صادقي، اخوان، اشکان ضيايي اشكان مسيبيان، اعظم ابطحي، افرا شکرلو،افسر قلعه مياندوابي، اکرم خير خواه، اکرم سلح جو، الناز انصاري، الهه اماني، اميد حسين زاده، اميد کلانتري، امير رشيدي، ايليا ماهان،
بابك غياثي، باربد گلشيري، باوند بهپور، بلال مرادويسي، بهاره هدايت، بهجت حسيني، بهرام زنگنه، بهروز صحت لو، بهرنگ شاهين فر، بهزاد نيک فر، بهزاد خوشحالي، بهمن احمدي امويي، بهمن صحت لو، بهناز شکاريار، بيتا طاهباز،بيژن مشاور، بهاره علوی
پرتو نوري اعلا، پرستو اله ياري،پروشات شکرلو، پروين اردلان،پروين دانا،پروين ذبيحي،پروين ضرابي، پريا نعمتي، پريسا ربيعي، پريسا کاکائي، پويا حبيب خواني، پويا عزيزي،
تارا آغداشلو، تارا نجداحمدي، ترانه بني يعقوب، ترانه صادقيان ، ثريا قزل اياغ، ثريا فلاح، ترگل مصباح،مريم خدا رحمی، مرضيه بخشی زاده مرسده هاشمی
جمشيد آيين دار، جميله هاشمي، جواد صفوي زاده،
حسن ماهان، حسن قمي، حسن نايب هاشم، حسين صحت لو، حسين فصيحي، حسين لاجوردي، حشمت صفايي، حميد ساغي،حميده نظامي، حامد صادقی، حسين قاضيان،
خالد توکلي، خديجه مقدم، خسرو تجربه کار، خشايار جهانيان، داريوش حببي خاني، داود داوودي ، دکتر هوشنگ سبحاني، دلارام علي، راحله حسيني، راضيه نعمتي، راميار منوچهر زاده، ربابه عظيمي، رزيتا شرف چهان، رضا افتاده، رضا رازي، رضا يزدي زاده مطلق، رضا ماهان، رضا نعمتي، رکسانا ستايش، رعنا هاشمي، روجا بندري، روحي افسر، روشنک قريشي،رويا درشتي، رويا صحرايي ، رويا کاشفي، رويا محمدي، رضوان مقدم
زارا امجديان، زانيار مراديان، زويا اسکندريان، زهرا فتا، زهرا محمدي، زهرا نبوي، زهره ارزني، زهره اسد پور، زهره امين، زهره عراقي، زينب پيغمبرزاده، زينت مقدم،
ژاله سالاري، ژيلا بني يعقوب،
سارا اسديان، سارا صباغيان، سارا محمدي، سامان شاه محمدي، سپهر ساغي، ستاره دباغ، ستاره سجادي، سجاد سلطان زاده، سحر سجادي، سحر صنيعي، سعيد موسوي، سعيده هاتف، سمانه عابديني، سعيد عبدي، سمانه فريد، سمانه موسوي، سميرا افخمي، سميه رشيدي، سميه فريد، سودابه سيرجاني، سوزان ذاکر، سوسن طهماسبي، سولماز احمري، سهراب كريمي، سهراب مهدوي، سهيلا مرعشي، سياوش منتظري، سيمين بهبهاني، سيمين مرعشي، سوسن محمدخاني غياثوند، سوسن نصيري، سونيا غفاري، سهيلا ستاري، شقايق درخشان، شهاب الدين شيخي، شهرام آقامير، شهرام شيدايي، شهرزاد جهانيان، شهرزاد هاديان، شهلا شفيق، شيرين اردلان ، شيرين عبادي، شيرين فاميلي، شعله ايراني، شورانگيز داداشي، شهلا انتصاري، شيوا نجو، شكوفه سخی، شهلا لاهيجی
صبا دباغ، صدف عدل گستر، صديقه مقدم، صفا پوينده، ،
طاهره ماشالله، طلعت تقي نيا، طاهره نجف زاده، طليعه نجف زاده، طيبه نجف زاده،
عذرا صمدي، عفت ماهباز، علي اخوان، علي اکبر خسروشاهي، علي صادقي، علي طايفي، علي عبدي، علي مشمولي، علي‌ واعظي پور، عاطفه اسديان، عباس ابراهيمي، علي روح الهي، علي عابدي، علي محمدي، علي هاشمي، عليرضا رهبري، علی فتوتی، عاليه مطلب زاده ، علی نيکويی
غزال اميري، غزال شولي زاده، غزاله نيک نيرويي،
فاطمه شاه نظري، فتانه عباسي فر، فتانه فراهاني ، فخري شادفر، فخري نامي، فراز يکيتا، فرانک فريد، فرحناز جمالي، فرخنده برکسه، فرخنده جبارزادگان، فرزاد طلوعي، فرزانه طاهري، فرشاد شعباني، فرشيد محمودي تهراني، فرهاد داودي، فريده جلالي، فريده غائب، فريده فرهنگ، فريده مقدم، فريده ميرزايي، فرين حسين روحانيان، فريناز آزادفر، فيروزه مهاجر، فاخته رازي، فاطره رازي، فاطمه خاني، فرحناز محمدي، فردوس شهبازي، فرزانه فصيحي، فرشته شيرازي، فرشته فصيحي، فرشته قاضي، فروغ سميع نيا، فرهاد شهبازي، فرهنگ نيک فر، فريبا داوودي مهاجر، فريدون مهربان، فريده جعفري، فريده يونسي،
قدسي سرمست،
کاظم علمداري، کامبيز گرمستاني، کاوه رضايي ، کيوان اميري الياسي، کيومرث حکيم، كاوه قاسمي كرمانشاهي، كاوه ماهان، كبري كريمي، کاوه آهنگري، کلارا مراديان
گلاله بهرامي، گلنازملک، گيتا طاهباز، گيتي خير خواه،
ليلا وثوقي، ليلا هاشمي، ليلا صحت، ليلي بهبهاني
مارال فرخي، مجيد ملکي ، محبوبه کرمي ، مرضيه محجوبي، مرضيه وفا مهر، مريم پناهي، مريم حسين خواه، مريم رضوي، مريم زندي، مريم مالک، مژگان ثروتي، مسعود شکري، مسعود كرمي، مصطفي عبدي، معصومه پريدار، معصومه عراقي، معصومه مسعودي، ملوک ملاحسيني، مليحه رزازان، منصور تيفوري، منصوره شجاعي، منصوره مسعودي، منوچهر فريد، منيژه مرعشي، مونا عليخواه، مهدي مجتهدي، مهرانگيز کار، مهرنوش اعتمادي، مهسا خيرالهي، مهسا شکرلو، مهشيد جوانمرد، مهين رضوي، مينا زندي، مينا کريمي، مينا ماني، مارال ابراهيمي، مجيد محدوي، محبوبه عباسقلي زاده، محمد جعفري، محمد رازي، محمد رحمتي، محمد ضيايي، محمود شهبازي، مرتضي صادقي، مرضيه آريان فر، مريم اقا ربيعي، مريم بهرمن، مريم بهشتي، مريم رحماني، مريم سطوت، مريم فراهاني، مريم ياسمين شيرازي، مژگان جعفريان، مسعود حکمتي، مونا فتا، مهدي آقايي، مهدي فتاپور، مهري قلعه مياندوابي، مهين خانبخش، ميترا شجاعي، ميثم رحمتي،منيره کاظمی، محبوبه محبی
نادر حاجي محسن، نازلي فرخي، ناصر کلانتري، ناهيد جعفري، ناهيد کشاورز، ناهيد ميرحاج، نرگس خسروي، نرگس طيبات، نسترن موسوي، نسرين ستوده، نسرين سياوشي، نسرين صمدي، نسيم خسروي مقدم، نسيم سرابندي، نسيم سلطان بيگي، نسيم کريمي، نفيسه آزاد، نگار نهاوندي، نوشين احمدي خراساني، نوشين خاکي، نويد محبي ، نيره توحيدي ، نيکزاد زنگنه، نيلوفر انسان ، نيلوفر کشميري، نيلوفرگلکار، ، نرگس عاددي، نرگس کرمانشاهي، نسيم سالاري، نوا عليخاني، نوشين پرند، نيک دوره، نيما قاسمي، نينا وباب، نريمان رحيمی
وجيهه مقدم، وهاب دوستي دوكشكاني، ويدا بيگلري، وجيهه الزمان معتمد هايده تابش، هدي امينيان، هما کاوياني، هما مداح، هنگامه مشهدي الاصل، ياسر عزيزي، ياسمن گرمستاني، ياشار گرمستاني، ياور
خسروشاهي،ويدا قنبرپور

Grand Ayatollah Montazeri's condemnation of recent crackdown

source: www.roozonline
Ayatollah Montazeri's letter
June 23, 2009
Beating up People is Haram, Religiously Forbidden
In response to the bloody crackdown of demonstrators which have come about because of the public outcry over the June 12th elections, ayatollah Montazeri, a senior Iranian cleric in Qom with a history of criticism of the ruling clerics and establishment dating back to the days of Khomeini, declared 3 days of public mourning for the victims of the recent clashes.

Government sources have announced the death of 13 individuals during demonstrations perpetrated at the hands of the police and plainclothesmen, while others have put the number as high as over 30.
The text of the message of the senior cleric in part reads, “I have unfortunately heard that in the pursuit of their legal rights through peaceful demonstrations, the great Iranian nation has been subjected to physical harm and beatings leading to blood and dust. While announcing my condolences regarding these events and expressing my sympathy with the anguished Iranian people, I announce Wednesday, Thursday and Friday as days of public mourning and express my solemn and categorical support for peaceful movements of the Islamic nation in the defense of its rightful rights within the rights provided by the constitution of the Islamic republic of which the republic is the key pillar of the state.”
Montazeri concludes his statement by stressing, “I do not sanction any act that results in irreparable damage to the republican aspect of the system [i.e. state]. Every man and woman brethren in religion is obliged to provide assistance to the nation to attain its rightful rights. On this basis, any opposition to this aim, particularly physical violence and beating of the nation is interpreted to be in opposition to the fundamental principles of Islam regarding the sovereignty of the people and their self-determination, which I announce as Haram.”
At Least 13 Dead are Admitted
Iran’s state television confirmed the death of 10 individuals on Saturday. Minutes later, Press TV, the Iranian government’s English language television station announced in a news broadcast later that 13 individuals had been killed in the clashes. According to official government statistics, 100 individuals had been injured and over 500 arrested on Saturday.
Unofficial and unconfirmed sources said over 20 individuals had died on Saturday.

The new Shah cannot see the millions on the march

Source:www.roozonline
article
June 16, 2009
The Leader Who Committed Suicide
Nooshabeh Amiri
nooshabehamiri@yahoo.com

I see the lines of my compatriots marching towards a square in Tehran that was once called Shahyad (which means “In Remembrance of the Shah” in Persian) and then renamed Azadi (Freedom). In his last moments on the Iranian soil, the Shah saw the crowds from above in bewilderment. They were shouting: We do not want you. He could not take it and left the country. Today, the new shah has chosen to commit suicide, rather than see, listen and leave. He committed suicide a few days ago.
A friend reached me on a slow Internet connection to tell me something: It was very strange! It was amazing. There were lines all the way across the city from the northern suburbs of Shemiran to Freedom square near the airport. Waves and waves of people. They held hands as a chain. They chanted: Do not be afraid, we are standing together.
He narrated what every body else around the world was also watching. He also said: It looked like the days in 1979, did it not?
I will share my response to him. In 1979 what moved us most was the zeal. Today however, while people are full of zeal, they are richer in wisdom. They have come out to say what they did not finish saying in 1979, which is: We are standing together and this is based on a principle. We have come here through our experience that the homework of democracy has to be done. It must be written a thousand times, with respect for the votes of others, and with the acceptance of the principle that the truth does not reside in us, but exists in all of us.
It is because of this experience that we know that there is no need for violence. Burning down the town is the work of government agents. It is for those who instead of distributing freedom, distribute potatoes and instead of kindness, project hatred in the small rooms where our students live. We know that buses belong to the whole nation; it is these gentlemen who do not understand that public property is not a personal belonging.
One must kneel in respect for our people. One must join the ocean. They must be heard, they must be talked with, one must kneel for their suffering and their courage. Anyone who respects others knows of such kneeling. He who does not, will be forced to kneel in respect. And we know there is a different in kneeling voluntarily out of respect, and kneeling because of force and pressure of reality.
The new Shah cannot see the millions on the march. He does not know that by taking revenge on Saeed Hajjarian [a political activist during Khatami’s administration who was shot at and permanently disabled through an assassination attack] he is only discrediting himself.
Didn’t this shah commit suicide yesterday? He did, and it is unfortunate that when a people tried to stop him from doing this through kindness, he did not hear them and instead joined the enemies of the people. And thus committed suicide.

Women, the forgotten force!

گزارش
پنجشنبه ۴ تير ۱۳۸۸
مقاله واشنگتن پست درباره در جنبش آزادی خواهی
زنان؛ نيروی فراموش شدۀ ايران
اَن اپلبام
زنانی که عينک آفتابی بر چشم و روسری بر سر دارند، درحاليکه صدايشان از بلندگوها پخش می شود و فلاش دوربين های عکاسی نورافشانی می کند، پوسترهائی در دست گرفته اند. زمانيکه زنان برای اولين بار در عکس های مربوط به اعتراض حقوق بشر زنان در دانشگاه تهران ظاهر شدند، يادآور قدرت بالقوه و واقعی زنان ايران بودند.
تصاوير چشمگيری بود، عکس هائی از زنان با سنين مختلف که پس از پايان داده شدن به اعتراضات، همچنان دست به دست به گردش درآمدند. اکنون جای آن عکس ها را تصاوير خشونت زده تری گرفته است: عکس ها و فيلم هائی که درهفته اخير از يک زن جوان ايرانی منتشر شد؛ زنی که گفته می شود هدف تک تيرانداز دولت قرار گرفته و در خيابان جان سپرده است.
من نمی دانم آيا تقدير بر اين بوده که زن جوان در آن عکس به نماد شهيد انقلاب تبديل شود، همانطور که عده ای پيشبينی آن را از هم اکنون می کنند. با اين حال، ميان خشونت هفته گذشته در ايران و جنبش حقوق بشر زنان پيوندی وجود دارد. جنبشی که به تدريج ظرف چند سال اخير در اين کشور قدرت گرفته است.
متأسفانه بسياری از صاحبنظران آمريکائی، موج اعتراضات اخير را به انتخاب باراک اوباما نسبت می دهند. برخی ديگر نيز به گفتارهای دولت بوش درباره دموکراسی بها می دهند. عده ديگری هم هنوز می خواهند آن را "انقلاب تويتری" يا "انقلاب فيس بوکی" بخوانند زيرا تکنولوژی جديد با اعتراضات تنيده شده است. اما واقعيت اين است که جنبش اخير، محصول کارهای سازمان يافته ای است که توسط گروه های کوچک فعالان حقوق بشر و از همه بالاتر، تمام گروه های زنان به راه افتاده است؛ گروه هائی که تا حدود زيادی بدون انکه به آنها توجهی شود يا کمکی ارائه شود، به کار خود ادامه دادند.
همايش يک ميليون امضأ از سال 2006 به دادخواست اينترنتی و کتبی روی آورد و خواستار پايان دادن به قوانين تبعيض آميز عليه زنان و تصويب قواينی شد که حقوق مساوی را برای زنان در ازدواج، طلاق، توارث و شهادت در دادگاه قائل می شود.
بنياد عبدالرحمن برومند که توسط دو خواهر در خارج از ايران تأسيس شده است، به ترجمه و چاپ نسخه های حقوق بنيادين بشر می پردازد، ضمناً منابع اينترنتی نام هزاران قربانی جمهوری اسلامی را نيز حفظ کرده است. زنان ايرانی ظرف دهه گذشته در اعتراضات دانشجوئی، اعتصاب معلمان وسازمان های بهائی، مسيحيان و ساير گروه های دينی شرکت کرده است؛ نهادهائی که اعضای آنها از سوی رژيم به عنوان "مرتد" دفع شده اند.
در پشت نمايش عمومی از مقاومت، نه اوباما، نه بوش و نه تويتر، بلکه مخصوصاً تعداد زنان در خيابان ها و حضور آنها اهميت دارد. حضور آنها می تواند بزرگترين ضربه عليه رژيم باشد. دربرابر ستون ايدئولوژی جمهوری اسلامی که ادعای جلوه الهی دارد: رهبری که مشروع خوانده می شود، و زنانی که سخت سرکوب می شوند، زيرا اراده خدا چنين قرائت می شود. سرپيچی آشکار ده ها هزار زن از اين سرنوشت محتوم بايد به تضعيف ادعای شکست ناپذيری جمهوری اسلامی در ايران و در سراسر خاورميانه منتهی شود. حاکمان سياسی رژيم، اين موضوع را به خوبی می دانند. تصادفی نيست که دو تن از رقبای اصلی محمود احمدی نژاد در همايش هاي خود، وعدۀ کنار گذاشتن قوانين تبعيض آميز عليه زنان را می دهند. تصادفی نيست که مير حسين موسوی مخالف پيشرو، در کنار همسرش- که يک شخصيت علمی سياسی و رئيس سابق دانشگاه است، در همايش ها و اعتراضات ظاهر شده است.
روحانيون ايران نيز می دانند که زنان تهديد قابل توجهی را متوجه اقتدارشان می کنند. همانطور که لادن برومند، فعال زنان می نويسد، رژيم ماداميکه عميقاً از معترضان نترسد، آنها را وحشيانه سرکوب نمی کند. هيچکس يک دختر جوان صلح طلب و غيرمسلح را که شلوار جين به تن دارد در خيابان به قتل نمی رساند، مگرآنکه حضور او در خيابان يک تهديد مستقيم تلقی شود.
ممکن است رژيم موفق شود. خشونت در برابر مردم مرعوب لااقل در کوتاه مدت موفق می شود. اما در دراز مدت، ارتباطات، ساختارها، نهادها و گروه هائی که توسط زنان ايرانی پايه گذاری شده اند، صرفنظر از عکس هائی که در هفته گذشته شاهد بوديم، به کنار زدن پرده مشروعيت رژيم ادامه خواهند داد و ما بايد به ثبت آنها بپردازيم. در سال های اخيرا به فراوانی شنيده ام "مسائل زنان" در دنيای اسلام، موضوع دست دومی است. چه در قانون اساسی افغانستان و چه در دولت عربستان سعودی، هميشه خط معمول فکری صاحبنظران متوجه مسائل مهمتر ديگری بوده است: مسائلی نظير ثبات، امنيت، نفت...اما حکومت هائی که به سرکوب حقوق مدنی و انسانی نيمی از جمعيت خود می پردازند، ذاتاً بی ثبات هستند. دير يا زود واکنشی اتفاق خواهد افتاد. يکی از همين واکنش ها، در حال آشکار شدن در ايران است.
منبع: واشنگتن پست- 23 ژوئن
www.washingtonpost.com/wp-dyn/content/article/2009/06/22/AR2009062202387.html

People in Baharestan Square (infront of the parliament)

People in the historical Baharestan Square: down with dictator!
Thursday 25 June 2009
گزارش
پنجشنبه ۴ تير ۱۳۸۸
گزارش روز از تجمع دیروز آزادی خواهان
مردم در بهارستان تاریخی: مرگ بر دیکتاتور
جلال کیهان منش‏

اعتراض مردمی به کودتای انتخاباتی دیشب نیز در میدان بهارستان تهران، خود را نشان داد و ده ها هزار نفر از تهرانی ها در مقابل مجسمه مدرس و ساختمان مجلس، فریاد زدند: "موسوی، موسوی، حمایتت می کنیم " و"مرگ بر دیکتاتور".
در میدان بهارستان دیروز از حدود ساعت 2 عصر نیروهای امنیتی مستقر شدند. این مامورین اغلب از نیروهای ضد شورش پلیس بودند و بسیجی و سپاهی زیادی در میان آنها دیده نمی شد. در واقع نیروهای بسیج و سپاه، همچون شنبه گذشته، بیشتر در حد فاصل میدان آزادی و انقلاب مستقر شده بودند تا از تجمع احتمالی جلو گیری کنند. اما با این وجود تجمع های مختلفی در میدان جمهوری، میدان توحید و دیگر نقاط شهر برگزار شد؛ هر چند در همه جا مامورین رنگ و وارنگی که این روزها در خیابان های تهران مستقر شده اند، در کنار تظاهر کنندگان بودند.
در میدان بهارستان و در مقابل مجسمه آیت الله مدرس و در مقابل خانه ملت ده ها هزار نفر از مردم معترض از ساعت حدود ساعت 3 عصر تجمع کردند. نیروهای امنیتی هم از همان لحظات اول با ایجاد رعب و وحشت قصد پراکنده کردن آنها را داشتند؛ هر چند میزان خشونت آنها از لباس شخصی های محدودی که در بهارستان حضور داشتند، کمتر بود. اما لباس شخصی های میدان بهارستان که تحت حفاظت پلیس عمل می کردند، با خشونتی بسیار زیاد به زنان و دختران حمله کردند و آنها را با کابل، شیلنگ و باتوم پلاستیکی مورد ضرب و شتم شدید قرار دادند. شدت این ضربه ها به حدی بود که برای دقایقی معترضین را بدون هیچ حرکتی نقش بر زمین می کرد و توان حرکت را از آنها می گرفت.
نیروهای ضد شورش با خود شوکرهایی هم داشتند که در صورت مقاومت مردم، به وسیله آن معترضین را بی حرکت و سپس بازداشت می کردند.
در میدان بهارستان تعداد نیروهای موتور سوار نیز بسیار زیاد بود. صد ها موتور سوار با موتوسیکلت های تریل خود را به جمعیت می کوبیدند و صفوف آنها را به هم می ریختند.
در همین حال ایستگاه مترو بهارستان نیز تعطیل شده بود و اتوبوس های شرکت واحد اجازه سوار کردن مسافر از این میدان را نداشتند.
از آن سو خیابان جمهوری از چهار راه مخبرالدوله به این سو توسط پلیس راهنمایی رانندگی مسدود شده بود.
در همین حال صدای تیر اندازی های بسیار زیادی به گوش می رسید. این تیر اندازی هااز اطراف میدان و همه سو به گوش می رسید. ابتدا تصور می شد که این تیر اندازی ها برای ترسانیدن مردم و در نتیجه پراکنده کردن آنها است، اما در نهایت با مشخص شدن اینکه دختر جوانی در میدان بهارستان از ناحیه سر مورد اصابت تیر قرار گرفته و به شهادت رسیده، مشخص شد که تیر اندازی با هدف مشخص انجام می شود. آن هم در حالیکه ده ها زن و مردجوان مجروح ،احتیاج به کمک پزشکی داشتند. البته مردم برای کمک به زخمی ها تلاش زیادی می کردند اما یورش مداوم ماموران تقریبا اجازه هر گونه کمکی را از آنها سلب می کرد.
با این حال تعداد تظاهر کنندگان زیاد بود و هر لحظه نیز افزایش می یافت. همان طور که تعداد دستگیر شدگان نیز هر لحظه افزایش می یافت؛حتی دستگیری های بی هدف، از جمله در یک مورد عروس و دامادی که برای خرید کارت عروسی به راسته چاپچی های آمده بودند نیز بازداشت شدند.
گزارش های غیر رسمی حکایت از آن دارد که تعداد بازداشتی های دیروز در میدان بهارستان بیش از هزار نفر بوده است.
همچنین با فشار ماموران تمام مغازه های میدان بهارستان و خیابان جمهوری و خیابان مصطفی خمینی تعطیل شده بودند. در پاساژها نیز پائین کشیده شده بود، در حالی که در آنها مشتریان و صاحبان مغازه ها حضور داشتند؛با این حال مامورین مانع خروج آنها می شدند. در پاره ای از موارد هم که مقاومتی می شد،مامورین با نشانه رفتن تفنگ به سمت صاحبان مغازه ها آنها را وادار به سکوت می کردند.

جمعیت در حرکت
عاقبت بر اثر فشار مامورین،تظاهر کنندگان که با شعار" الله اکبر"،" موسوی موسوی، حمایتت می کنیم"، "مرگ بر دیکتاتور" و... می کوشیدند از میدان دورنشوند، به سمت شمال خیابان سعدی حرکت کردند. در همین حال راهپیمایان با کنار زدن نرده های متحرک جلوی مجلس، به محوطه مقابل آن رفتند و با دادن شعار خواستار حضور نمایندگان مجلس در میان خود شدند؛ اما از یک سو مجلس را تعطیل کرده بودند و از سوی دیگر نمایندگانی هم که در دفتر خود حضور داشتند، ترجیح دادند تنها از پنجره مردم را نظاره کنند و از خانه ملت بیرون نیایند.
به این ترتیب تظاهر کنندگان حدود ساعت 7 با عبور از پل به سمت میدان سپاه رفتند. در ضلع شمالی این میدان، بزرگترین پادگان داخل شهری سپاه پاسداران قرار دارد که پیش از این تحت عنوان پادگان عشرت آباد شناخته می شد. مردم سپس در میدان سپاه و شهدا توقف کردند و با وجود فشار نیروهای امنیتی و نظامی، برای مدتی شعار دادند. در این حین نیروهای کودتا ضمن تیر اندازی با کلت کمری و کلاشینکف، به متفرق کردن مردم پرداختند و موتورسوارها نیز مجددا خود را به صف مردمان می کوبیدند تا مانع از ادامه حرکت آنان شوند. این موتور سواران لباس پلنگی با در دست داشتن کلاشینکف با سرعت خیابان را طی و خود را به وسط جمعیت می کوباندند؛ آن هم در حالیکه مرتب شلیک می کردند. تیرهایی که برخی از آنها هوایی بود؛ شاید به همین دلیل تنها هلیکوپتری هم که در آسمان چرخ می زد، ترجیح داد ازکمی دور تر نظاره گر ماجرا باشد.