Sunday, September 27, 2009

The most sinister act!

To tarnish the efforts of the opposition in disclosing the atrocities of Ahmadinejad's government, the most sinister act was planned and implemented. The mother of a girl, Saideh Pouraghai announced that her daughter was detained for chanting on the rooftop and then murdered while in detention. Most opposition websites and papers reported this crime along with others. The mother said that her husband was a war veteran who died a year ago and Saideh was her only daughter. She alleged that she was shown a half burnt body in the morgue whom she identified as her daughter from a mark. Later, a grave was marked and numbered with her name. When some people visited the mother, they saw some men whom she said were 'uncles'. She said she wished to be left alone to mourn her daughter's death!
So far, everything was reported as one of the yet another crime committed by the regime in prisons. A while later, some reporters were suspicious of the whole saga and searched for more information about Saideh's family. It was revealed that her father was not a war veteran and the men in her house were actually the militia who attacked Mr Mousavi's offices a while later!
Some days later, the real Saideh appeared on TV, unravelling the plot. She said that she was living away from home and didn't listen to the news. Recently, she found out the the 'opposition' has included her in the list of those detained and murdered!
The whole saga of detention, murder and burial was staged by the regime with the cooperation of the mother, who was the only person to report and to speak of the case for two purposes:
First, to discredit the actual murder list as they tried to do in the case on Taraneh Mousavi.
Secondly, to distort the matter of the unmarked graves which the opposition believes are those who were buried in haste in a cover up opperation during the recent months.

Wednesday, September 23, 2009

Ahmadinejad is not Iran's president

Ahamdinejad, the unelected president of Iran has arrived in New York to speak in the UN assembly on behalf of the Iranian people. A number of high profile protests have been staged ranging from the show of the green scroll across the Brooklyn bridge to human rights organisations press conferences and street demonstrations. The following video is made in this respect.
http://www.youtube.com/watch?v=Dv4ZLd4kZcI

Saturday, September 19, 2009

A brief report from yesterday's Tehran

سلام دوستان
من از ديروز تا الان قطع بودم و تازه توانستم وصل بشوم.

بسي خوش گذشت ديروز و جاي همه خالي روزهاي سبز پررنگ و شاداب دارد شكل كاملي پيدا مي‌كند.

به اضافه چيزهايي كه نسرين در مورد ديروز گفت من هم چند تا نكته خنده دار را اضافه كند كه دوستاني كه نبودند هم كلي انر‍ژي تازه بگيرند.

شايد آن صحنه صدا و سيما را ديده باشيد كه از تظاهرات احمدي نژاد پخش كرد و خيل جمعيتي هم در هم فشرده مي‌شدند براي استقبال، حالا پشت صحنه اين سكانس:

من با يك سري از دوستان در ميدان انقلاب بوديم كه حدود 20-30 نفر از حقوق بگيران با شعار و يورش، سبزها را عقب راندند و نگذاشتند به ميدان نزديك بشويم با اصرار ايستاديم وگفتيم مي‌خواهيم برويم نماز و بايد برويم دانشگاه و در كلنجار با پيرمردها كه شعار مرگ بر منافق و مرگ بر توده اي مي‌دادند( فكر كنيد كه سن كدام ما به زمان حزب توده مي‌رسيد اصلن!!) و مي‌گفتند آنجا جاي شما نيست رفتيم به سمت دانشگاه.

يك نيسان بزرگ پر از خبرنگارها با جلقه‌هاي press سوار بر آن كه عكس و فيلم مي‌گرفتند در خط ويژه خيابان از سر خيابان دانشگاه در خيابان انقلاب به سمت دانشگاه تهران آماده حركت، 20 نفر آدم هم آماده، دكتر را آوردند بين آن 20 تا پياده كردند. من وچند تا سبز ديگر هم انگشتها بالا ،سبز كنار ميله هاي خط ويژه ايستاديم كه زير پا له نشويم J
بعد فرمان حركت دادند. نيسان راه افتاد دكتر هم درحركت كه آن 20 نفر شروع كردند به شعار دادن و شيرجه زدن به سوي هم به و به سوي دكتر. اين تكه خيابان را آمدند و فيلم گرفتند و بعد از لاي برزنتها دكتر را چپاندند تو دانشگاه.
ما و بقيه مردم هم مي خنديدم و مبهوت استقبال كم نظير مردم از دكتر شده بوديم. البته خوب مونتاژ صدا و سيما هم بد نبود انصافن.
اما شعارهاي جالب اضافه بر چيزهايي كه نسرين و بقيه گفتند:
احمدي احمدي منافق واقعي (اين مال خيابان 16 آذر در لحظات سخنراني دكتر بود)
روحاني واقعي، منتظري صانعي
يا حجت ابن الحسن، ريشه ظلم را بكن
(بعد از اين كه باران گرفت، كه جز شعارهاي بداهه مردم خلاق بود) باران مي‌آيد نم نم،‌ احمدي مي‌رود كم كم
جز اتفاق هاي جالب ديگر حركت سبزهاي مذهبي بود، كلي شعار دادند و حركتهاي سبزينه زيبا از خودشان نشان دادند و بعد كه زمان نماز رسيد از مسير نماز خوانها يعني 16 آذر و آن يكي خيابان پشتي خارج شدند و رفتند تو پارك لاله و خودشان تكي تكي روي چمنهاي پارك به نماز ايستادند.
يك چيز ديگر هم اينكه من با اصرار در خيابانهايي كه صف نماز تشكيل شده بود رفتم و دست سبز بالا كمي قدم زدم، مي‌خواستم واكنش مردمي كه هنوز در نماز جمعه احمد خاتمي هم مي‌نشينند ببينم.
بعضي ها مبهوت نگاه مي‌كردند، بعضي از كنارشان كه رد مي‌شدم آرام زنده بادي مي‌گفتند جوري كه آدمهاي ديگر نشنوند.
بعضي ها چشمك يا لبخند مي‌زدند. و البته بعضي ها خوب يك مرگ بر منافقي مي‌گفتند يا يك دفعه داد مي‌زدند دستت را بيار پايين كه با لبخندي كه تحويلشان مي‌دادم، سر تكان مي‌دادند و بعضي ها ديگر بارك الله دختري اضافه مي كردند.
مي‌شد گفت حالا در اين روز كه هم آن طبقه ازمردم كه همچنان معتقد به آنها بودند و هم سبزها حضور داشتند، به راحتي از تحليل رفتن پايگاه اجتماعي آنها مطمئن شد.

ببخشيد كه طولاني شد
پرستو

Thursday, September 17, 2009

Not Palestineو Not Lebenon, Iran

هموطن، دوست من ، زنان و مردان سرزمین ایران

امروزبا خود میاندیشیدم که وای بر من که هنوز هم شاید ندانسته ام بر سرزمین من چه رفته است و چگونه نام کشوري که یک زمان موجب افتخار ما بود اکنون با واژه هائی شناخته میشود که اگر بانها براستی فکر کنیم اه از نهادمان برمیاید و از خود خواهیم پرسید ما را چه شد و چرا همه ما بعنوان مردم ایران نتوانستیم و یا ندانستیم جلو سیل خانمان برانداز نظامی را بگیريم که از ابتدايش با زبان خشونت و کشتار و مرگ، چه در ايران و چه در سایر نقاط جهان سخن میراند و همه را به مرگ و نیستی تهدید ميکرد. رژیمی که از روز هاي اغازین کشت و سوزاند و بر باد داد. وای بر ما که ندانستيم عمق فاجعه را.
در اخبارامروز بود که رئیس جمهور امریکا دستور لغو ساختن پایگاهای موشکی در لهستان و جمهوری چک را صادر کرد چون بر این باور است که موشکهای ايران بردی تا قاره امریکا ندارند و فقط ممکن است به اروپا برسند که در انصورت بايد به راه حل دیگر اندیشید! تصورش را بکنید درست یا نادرست برنامه ای را که جرج بوش طی چند سال سرگرم تهيه ان بود نه براي روسيه و القاعده و يا هر دشمن خیالی دیگر بلکه براي ایران و جلوگيری از تعرض ان در دست تهيه بود! ایا ما ايرانیها خیال میکردیم که روزی دارای اینهمه قدرت منفی شویم که کشورمان منفور جهان باشد وامریکا بار مخالفت روسيه را بر جان بخرد تا خود را و متحدانش را در مقابل ايران حفظ کند؟
در اخبار اینترنت بود که دولت اسرائيل در نظر دارد قبل از پایان سال جاری مسيحی به پایگاههای هسته اي ایران حمله کند و انها را از بین ببرد. ایا کسی میداند که اگر این حملات صورت بگيرد که از دولت دیوانه اسرائیل هيچ بعيد نیست، چه بر سر مردم و کشور ما خواهد امد؟ چه میزان کشته خواهیم داد و چگونه اتش جنگی دوباره دامانمان را رها نخواهد کرد نه برای 8 سال که بسیار 8 سالهای ديگر؟ شاید احمدی نژادی و ارازل و اوباشش هم این را میخواهند ؟ ما که همه چيز را نمیدانیم، ميدانيم؟
ما مردم ایران که نه خواهان داشتن سلاح هسته اي هستيم و نه با کشورهاي دیگر سر جنگ داریم، بار دیگری بر مسئوليت هایمان اضافه شده است ما نه تنها باید برای دفاع از حق و عدالت و ازادی و کیان از دست رفته خود و حقوق متعلق به بشريت خودمان در برابر این هیولای مخوف ايستادگی کنیم و انرا از جا برکنیم بلکه بايد به جهانیان نيز خود را دوباره بشناسانیم و از خود تعریفی دوباره ارائه دهیم که در ان جائی برای ترس از ما نباشد. ما باید با ایستادگی در برابر هیولای ددمنش و حریص افسار گسیخته که بنام مذهب دمار از روزگار مذهب و مومن و در اورده است پافشاريم . قدرت يگانه مان که اگر در یگانگی باشد دیوان ویرانگر سرزمینمان را یارای ایستادگی در برابرش نخاهد بود.بکار گيریم. ما هنوز از این قدرت یگانه همگانی استفاده نکرده یم.
هموطن چه فردا که فرصتي است برای نمایش قدرت مردمی در برابر دیو زباله کشيده از چاه وهمناک تاریخ و فرداهای دیگر چاره ای نداریم بجز انکه بایستیم تا خود را در وحله اول، و جهانی را در مرحله دوم از شرارت ان رهائی بخشيم
با هم باشیم و به نیروي هم ایمان داشته با شیم ما حاکم و وارث سرزمینی هستیم که شعر و گل و عشق و شراب را به جهان ارزانی میدارد نه سلاح اتم .
ما زنده بانیم که ارام نگیریم
موجیم که ارامش ما در عدم ماست
روحي شفیعی

Monday, September 14, 2009

Watch this video, hearbreaking as it might be.

http://www.youtube.com/watch?v=GhKs4lZBkyE
Reza Alamehzadeh is documenting the cases of rape in the Iranian prisons.

Sunday, September 13, 2009

An interview with Aljazeera TV/English

Rouhi Shafii


Today, I had an interview with the Ajazeera about the creation of a new 'Super Agency' for women within UN, which will focus specifically on women's needs in various parts of the world. The exisitng agencies are under-funded and inadquate to respond to the needs of three billion women. The proposed super agency with an initial budget of one billion dollar a year and thousands of staff in various regions will be able to deal with women's health, especially those with HIV Aids, education, violence and rape, honour killings, empolyment and empowerment.


Of all member states, Iran, Eygpt, Cuba and Sudan have opposed to the idea and asked for the postponment of the proposal!


Cuba, I don't understand the reason, I told them. Sudan & Eygpt I understand. Sudan has recently sentenced a woman to 40 lashes for wearing tousers! And Iran is not a surprise at all. First, Iran is not even a signitory to the UN resolutions on elimination of discrimination against women. Secondly, this Iranian government is not even the legitimate government chosen by the Iranian people to speak and decide on their behalf.

Shirin Neshat at Venice Frilm Festival

Shirin Neshat speaks about Iran.
http://www.youtube.com/watch?v=vXzt9Jcxnis

Tuesday, September 8, 2009

Posters designs for the Green movement

The site below displays wonderful posters designed for the Green Movement.

http://sdz.aiap.it/gallerie/11538#top

Sunday, September 6, 2009

Simin Behbehani: latest poem: 'Hypocrits'!

شعری از بانو سیمین بهبهانی برای جنبش سبز، با عنوان ؛ سجاده، فرش عنف و تجاوز
سیمین بهبهانی می‌گوید وظیفه شاعران و نویسندگان است که وقایع کنونی ایران را در تاریخ ثبت کنند. وی سرودن آخرین شعر خودش با نام «سجاده، فرش عنف و تجاوز» را تلاشی در جهت ثبت بخشی از این رویدادها می‌داند

سجاده فرش عنف و تجاوز، ای داعیان شرع خدا را!
بر قتل‌عام دین و مروت، دست که بسته چشم شما را ؟
الله اکبر است که هر شب، همراه جانِ آمده بر لب
آتشفشان به بال شیاطین، کرده‌ست پاره پاره فضا را
از شرع غیر نام نمانده‌ست، از عرف جز حرام نمانده‌ست
بر مدعا گواه گرفتم، جسم ترانه قلب ندا را
انصاف را به هیچ شمردند، بس خون بی‌گناه که خوردند
شرم آیدم دگر که بگویم، بردند آبروی حیا را
سهراب‌ها به خاک غنودند، آرام آنچنان‌که نبودند
کو چاره‌ساز نفرت و نفرین، تهمینه‌های سوگ و عزا را ؟
زین پس کدام جامه بپوشند، بهر کدام خیر بکوشند
آنان‌که عین فاجعه دیدند، فخر امام ارج عبا را
سجاده تار و پود گسسته‌ست، دیوی بر آن به جبر نشسته‌‌ست
گو سیل سخت آید و شوید، سجاده و نماز ریا را