Mahdieh Mohamadi, Ahamd Zeidabadi's wife visited her husband after 53 days in prison. Zeidabadi, a journalist and political analyst claimed he had been put in a cell which was more like a grave for 35 days without contact with anyone wherer at times he thought he was going mad. Other prisoners have made similar claims of being put in cells which were grave size. Zeidabadi has gone on hunger strike for 17 days and when found unconscious was taken to hospital where the doctor told him that no one hears his cries, no one knows where he is and no one would ever know what happened to him, so he'd better end his hunger strike. The situation of other prisoners, some of whom distinguished personalities of the Islamic regime is more or less the same. While some had visitations after days and weeks, other have been denied the request and that has added to worries as to the mental and phisical health of their loved ones and whether they are still alive.
مهدیه محمدی: زیدآبادی ۳۵ روز در یک ’’قبر‘‘ بوده
خبر بستری شدن احمد زیدآبادی و فیضالله عربسرخی دو تن از فعالان سیاسی بازداشتشده در بیمارستان و نیز تشکیل نشدن دادگاه این افراد در روز چهارشنبه ۲۸ مرداد، گمانها در مورد شکنجه این زندانیان را تقویت کرده است.
روز سهشنبه ۲۷ مرداد، برخی از سایتها از وخامت حال احمد زیدآبادی و فیضالله عربسرخی در زندان خبردادند. به نوشتهی پایگاه اینترنتی ’’موج سبز آزادی‘‘ ظاهرا این دو تن به خاطر حضور در دادگاه تحت فشار قرار گرفته و مورد ضرب و شتم واقع شدهاند. این سایت همچنین از اعتصاب غذای زیدآبادی خبر داد.
مهدیه محمدی همسر زیدآبادی روز دوشنبه ۲۶ مرداد توانست برای اولین بار پس از ۵۳ روز همسرش را در زندان ملاقات کند. البته این ملاقات در خارج از ساعت اداری و در حالی صورت گرفت که هیچکدام از ماموران اوین و کارمندان در محل کارشان حضور نداشتند و سالن ملاقات کاملا خالی بوده.
محمدی میگوید در آن روز حال زیدآبادی خوب بوده و طوری نبوده که بخواهد در بیمارستان بستری شود اما وی از اعتصاب غذای ۱۷ روزه همسرش در زندان خبر داد.
به گفتهی وی زیدآبادی بلافاصله پس از بازداشتش در نیمهشب و انتقالش به سلول انفرادی بند ۲ الف، اعلام اعتصاب غذا میکند ولی تا ۱۷ روز هیچکس حتی در سلول او را باز نمیکند. مهدیه محمدی میگوید:
«درتمام طول این هفده روز هیچ احدی سراغش نرفته. یعنی در اتاقی یک متر در یک مترونیم تنها بوده. میگفت هیچ صدایی آنجا نمیآمده. اصطلاحی که به کار برده این که دقیقاً مثل یک قبر بوده. این اصطلاحیاست که همهی این آقایان و خانمهایی که خانوادههایشان رفتند ملاقاتشان، بهکار بردهاند. جایی بوده که مثل یک قبر بوده. هیچ صدایی نمیآمده و هیچ احدی را ظرف این هفده روز ندیده».
همسر زیدآبادی به نقل از وی میگوید که پس از ۱۷ روز در حالی که تقریبا نیمهبیهوش بوده او را به بهداری منتقل میکنند و پزشک آنجا به وی توصیه میکند که اعتصاب غذایش را بشکند چرا که هیچکس صدای او را نخواهد شنید و هیچکس حتی نمیداند او در کجاست.
بعد از شکستن اعتصاب غذا، زیدآبادی را دوباره به همان سلول قبلی منتقل میکنند جایی که به گفتهی خودش غیرقابل توصیف بوده. زیدآبادی به همسرش توضیح میدهد که پس از چند روز دچار جنون شده و حتی قصد خودکشی داشته است. مهدیه محمدی میگوید: «خودش میگفت دچار جنون شدم. یعنی یک حالت توهم پیدا کرده بود و همهاش داد و فریاد میکرده. اصلاً میگفت به فکر این بودم که یکجوری خودم را از بین ببرم. ولی هیچی پیدا نمیکردم که خودم را بکشم. و بعد دیگر شروع کرده داد و بیداد و سروصدا. بعد که دیدند دارد دیوانه میشود، آمدند او را بردند یکجای دیگر که نمیدانم آن جای جدید کجاست».
دکتر احمد زیدآبادی، عضو سازمان ادوار تحکیم وحدت، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی همچنان در سلول انفرادی است با این تفاوت که بازجویی میشود و حداقل در روز با یک انسان دیگر که بازجوی اوست ارتباط دارد. به او کتاب وصیتنامه آیتالله خمینی را دادهاند و در مجموع به همسرش گفته که وضعیت سلول فعلی او با سلول قبلی قابل مقایسه نیست.
او همچنین به همسرش گفته «مرا مجبور کردهاند در دادگاه روز چهارشنبه شرکت کنم و بگویم که زندگی سیاسیام را کنار خواهم گذاشت».
هیچکس نمیداند عرب سرخی کجاست
فیضالله عربسرخی عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی زندانی دیگری است که اینروزها خبر بستری شدنش در بیمارستان شنیده میشود. ’’نوروز‘‘ پایگاه خبری جبهه مشارکت نوشته که وی پس از سر باز زدن از حضور در دادگاه مورد ضرب و شتم قرار گرفته و هماکنون در بیمارستان بقیةالله تهران بستری است.
مریم قدس همسر عربسرخی میگوید هیچ اطلاعی از وضعیت همسرش ندارد و ۴۴ روز است که نه میداند او کجاست و نه هیچکس خبری از وی دارد. او میگوید: «آقای خدایاری که آزاد شدند و من دیشب رفتم دیدمشان، اصلاً نمیدانست که عربسرخی زندان است. تا من را دید گفت، آقای عرب کجا هستند؟ گفتم، ایشان هم که زندان هستند، با شما هستند. گفت من نمیدانستم. یعنی اینها آنجا کاملاً در قرنطینهی خبری هستند و هیچ کدام اصلاً نمیدانند در چه وضعی هستند. فقط مثلا بازجوها روزهای آخر میگفتند که اصلاً قسمت آنها قسمت دیگری است، بخش دیگری است که ما اصلاً اطلاعی نداریم. یعنی حتا وزارت اطلاعات و قوه قضاییه هم ظاهراً اطلاعی ندارند».
خانم قدس میگوید که در مراجعه یکی از بستگانشان به بیمارستان بقیةالله برای پیگریی وضعیت همسرش به او گفته شده که چنین شخصی در اینجا بستری نیست.
وی ادامه میدهد که علیرغم خواست قلبیاش گویا ناچار است که خبر مصدوم شدن همسرش را تایید کند: «این خبر را مجبورم ناخواسته تأیید کنم. اگرچه دلم نمیخواهد تأیید کنم ولی لابد بلایی سرش آمده که اصلاً اینها نمیخواهند حتا صدایش شنیده بشود، نمیخواهند دیده بشود. من بهعنوان همسر ایشان طبیعی است که نگران میشوم».
وکلا هم بیخبرند
وکلای مدافعان این زندانیان تا به حال نه اجازهی ملاقات با آنان را داشتهاند و نه حتی توانستهاند پروندهی موکلانشان را ببینند. این وکلا حتی هنوز نتوانستهاند وکالتنامهشان را به امضای موکلان برسانند.
مهدیه محمدی میگوید در حالی که روز دوشنبه زیدآبادی به او گفته که چهارشنبه در دادگاه حاضر خواهد شد، وکیل او اصلا هیچ اطلاعی از برگزاری دادگاه نداشته است. وی میگوید: «آقای شریف گفتند با برگزاری این دادگاه من اصلاً حضور پیدا نمیکنم. برای این که وکیل باید حداقل یک یا دو هفته قبل خبر داشته باشد. من باید پرونده را بخوانم، باید لایحه روی پرونده بگذارم و بتوانم دفاع کنم. ولی اگر قرار باشد این طوری برایشان دادگاه بگذارند، من حضور پیدا نمیکنم. چون آقای شریف هنوز حتا نتوانسته وکالتنامهاش را به امضای آقای زیدآبادی برساند».
همسر عربسرخی نیز از تلاشهای وکیل همسرش برای امضای وکالتنامه و بیاثر بودن این تلاشها تا کنون میگوید: «آقای دکتر نعمت احمدی وکیلشان هست که من تا هفتهی پیش هم که با ایشان تماس داشتم متأسفانه حتا موفق نشده بودند وکالتنامه را به قاضی تحویل بدهند. ظاهراً قاضی پروندهی همسرم، محمدزاده نامی است که بعد از چند ساعت که آقای احمدی جلوی اوین معطل بودند، گفته الان وقت ندارم و نمیتوانم ببینم و امضای قاضی حداد را هم نمیشناسم! بعد ایشان گفته که خب من فردا بیایم؟ گفتند، نه من فردا هم نمیآیم و باید در یک تشییع جنازه شرکت کنم. تا چند روز پیش که اطلاع دارم، هنوز نتوانسته بودند که اصلاً وکالتنامه را تحویل ایشان بدهند. یعنی بعد از چهل و خردهای روز».
بیخبری از سایر فعالان سیاسی زندانی
در همین حال اخباری مبنی بر وخامت حال سعید حجاریان، عضو جبهه مشارکت نیز منتشر شده است. وی که به علت سوءقصد ۱۰ سال پیش، روی صندلی چرخدار مینشیند و قادر به تکلم درست نیز نیست، به یک ساختمان خالی در یک منطقه نظامی منتقل شده و خانوادهاش تنها یک بار توانسته با او دیدار کند. اعضای خانوادهی حجاریان با چشمهای بسته به محل اقامت وی برده شدهاند بنابراین نمیدانند که این ساختمان در کجا قرار دارد.
شب گذشته نیز تعدادی موتورسوار به در خانهی حجاریان مراجعه کرده و زنگ در را به صدا درآوردهاند اما اهالی خانه در را به روی آنان باز نکردهاند.
مصطفی تاجزاده عضو دیگر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز جزو کسانی است که تا به حال هیچ خبری از او منتشر نشده و خانوادهاش در بیاطلاعی کامل به سر میبرند.
فخرالسادات محتشمی همسر حجاریان میگوید هربار که برای ملاقات میروند به آنها گفته میشود که چون هنوز بازجویی از وی ادامه دارد، بنابراین ممنوعالملاقات است. این در حالی است که بسیاری از کسانی که با خانوادههایشان ملاقات کردهاند همچنان تحت بازجویی هستند. محتشمی میگوید این امر نشان میدهد که پروندهی همسرش هیچ موردی نداشته و تنها سعی بر پروندهسازی او میشود.
هیچ فریادرسی نیست
ظاهرا خانوادهی این افراد از پیگیری وضعیت زندانیانشان در سیستم قضایی ایران ناامید شدهاند. آنها میگویند هیچ کس نیست که به فریاد ما برسد.
مهدیه محمدی همسر زیدآبادی میگوید: «من واقعاً از هر انسانی که یکذره وجدان دارد میخواهم که به داد ما برسد. فاصلهی مرگ و زندگی شوهران ما مثل یک مو باریک است. باور کنید ما به راحتی آقای زیدآبادی را از دست داده بودیم. یعنی ایشان با آن اعتصاب غذا میتوانسته از بین برود. با آن حالت جنون میتوانسته خودش را بکشد. و من نمیدانم، واقعاً هیچ احدی نیست به داد ما برسد و ما را از این شرایط نجات بدهد؟»
مریم قدس همسر عربسرخی با اشاره به گذشتهی شوهرش و زحماتی که وی برای استقرار جمهوری اسلامی کشیده میگوید: «هیچکس انتظار ندارد با کسانی که بچههای خود این انقلاب بودند این طور رفتار شود. همسر من برادر دو شهید است. عمری برای همین نظام کار کرده. خیلی زشت است. بازتابهای خوشایندی نخواهد داشت. این را میگویم چون میدانم مسئولین هم حتماً میبینند و گوش میدهند، بلکه به هرحال به خودشان بیایند».
نویسنده: میترا شجاعی
روز سهشنبه ۲۷ مرداد، برخی از سایتها از وخامت حال احمد زیدآبادی و فیضالله عربسرخی در زندان خبردادند. به نوشتهی پایگاه اینترنتی ’’موج سبز آزادی‘‘ ظاهرا این دو تن به خاطر حضور در دادگاه تحت فشار قرار گرفته و مورد ضرب و شتم واقع شدهاند. این سایت همچنین از اعتصاب غذای زیدآبادی خبر داد.
مهدیه محمدی همسر زیدآبادی روز دوشنبه ۲۶ مرداد توانست برای اولین بار پس از ۵۳ روز همسرش را در زندان ملاقات کند. البته این ملاقات در خارج از ساعت اداری و در حالی صورت گرفت که هیچکدام از ماموران اوین و کارمندان در محل کارشان حضور نداشتند و سالن ملاقات کاملا خالی بوده.
محمدی میگوید در آن روز حال زیدآبادی خوب بوده و طوری نبوده که بخواهد در بیمارستان بستری شود اما وی از اعتصاب غذای ۱۷ روزه همسرش در زندان خبر داد.
به گفتهی وی زیدآبادی بلافاصله پس از بازداشتش در نیمهشب و انتقالش به سلول انفرادی بند ۲ الف، اعلام اعتصاب غذا میکند ولی تا ۱۷ روز هیچکس حتی در سلول او را باز نمیکند. مهدیه محمدی میگوید:
«درتمام طول این هفده روز هیچ احدی سراغش نرفته. یعنی در اتاقی یک متر در یک مترونیم تنها بوده. میگفت هیچ صدایی آنجا نمیآمده. اصطلاحی که به کار برده این که دقیقاً مثل یک قبر بوده. این اصطلاحیاست که همهی این آقایان و خانمهایی که خانوادههایشان رفتند ملاقاتشان، بهکار بردهاند. جایی بوده که مثل یک قبر بوده. هیچ صدایی نمیآمده و هیچ احدی را ظرف این هفده روز ندیده».
همسر زیدآبادی به نقل از وی میگوید که پس از ۱۷ روز در حالی که تقریبا نیمهبیهوش بوده او را به بهداری منتقل میکنند و پزشک آنجا به وی توصیه میکند که اعتصاب غذایش را بشکند چرا که هیچکس صدای او را نخواهد شنید و هیچکس حتی نمیداند او در کجاست.
بعد از شکستن اعتصاب غذا، زیدآبادی را دوباره به همان سلول قبلی منتقل میکنند جایی که به گفتهی خودش غیرقابل توصیف بوده. زیدآبادی به همسرش توضیح میدهد که پس از چند روز دچار جنون شده و حتی قصد خودکشی داشته است. مهدیه محمدی میگوید: «خودش میگفت دچار جنون شدم. یعنی یک حالت توهم پیدا کرده بود و همهاش داد و فریاد میکرده. اصلاً میگفت به فکر این بودم که یکجوری خودم را از بین ببرم. ولی هیچی پیدا نمیکردم که خودم را بکشم. و بعد دیگر شروع کرده داد و بیداد و سروصدا. بعد که دیدند دارد دیوانه میشود، آمدند او را بردند یکجای دیگر که نمیدانم آن جای جدید کجاست».
دکتر احمد زیدآبادی، عضو سازمان ادوار تحکیم وحدت، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی همچنان در سلول انفرادی است با این تفاوت که بازجویی میشود و حداقل در روز با یک انسان دیگر که بازجوی اوست ارتباط دارد. به او کتاب وصیتنامه آیتالله خمینی را دادهاند و در مجموع به همسرش گفته که وضعیت سلول فعلی او با سلول قبلی قابل مقایسه نیست.
او همچنین به همسرش گفته «مرا مجبور کردهاند در دادگاه روز چهارشنبه شرکت کنم و بگویم که زندگی سیاسیام را کنار خواهم گذاشت».
هیچکس نمیداند عرب سرخی کجاست
فیضالله عربسرخی عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی زندانی دیگری است که اینروزها خبر بستری شدنش در بیمارستان شنیده میشود. ’’نوروز‘‘ پایگاه خبری جبهه مشارکت نوشته که وی پس از سر باز زدن از حضور در دادگاه مورد ضرب و شتم قرار گرفته و هماکنون در بیمارستان بقیةالله تهران بستری است.
مریم قدس همسر عربسرخی میگوید هیچ اطلاعی از وضعیت همسرش ندارد و ۴۴ روز است که نه میداند او کجاست و نه هیچکس خبری از وی دارد. او میگوید: «آقای خدایاری که آزاد شدند و من دیشب رفتم دیدمشان، اصلاً نمیدانست که عربسرخی زندان است. تا من را دید گفت، آقای عرب کجا هستند؟ گفتم، ایشان هم که زندان هستند، با شما هستند. گفت من نمیدانستم. یعنی اینها آنجا کاملاً در قرنطینهی خبری هستند و هیچ کدام اصلاً نمیدانند در چه وضعی هستند. فقط مثلا بازجوها روزهای آخر میگفتند که اصلاً قسمت آنها قسمت دیگری است، بخش دیگری است که ما اصلاً اطلاعی نداریم. یعنی حتا وزارت اطلاعات و قوه قضاییه هم ظاهراً اطلاعی ندارند».
خانم قدس میگوید که در مراجعه یکی از بستگانشان به بیمارستان بقیةالله برای پیگریی وضعیت همسرش به او گفته شده که چنین شخصی در اینجا بستری نیست.
وی ادامه میدهد که علیرغم خواست قلبیاش گویا ناچار است که خبر مصدوم شدن همسرش را تایید کند: «این خبر را مجبورم ناخواسته تأیید کنم. اگرچه دلم نمیخواهد تأیید کنم ولی لابد بلایی سرش آمده که اصلاً اینها نمیخواهند حتا صدایش شنیده بشود، نمیخواهند دیده بشود. من بهعنوان همسر ایشان طبیعی است که نگران میشوم».
وکلا هم بیخبرند
وکلای مدافعان این زندانیان تا به حال نه اجازهی ملاقات با آنان را داشتهاند و نه حتی توانستهاند پروندهی موکلانشان را ببینند. این وکلا حتی هنوز نتوانستهاند وکالتنامهشان را به امضای موکلان برسانند.
مهدیه محمدی میگوید در حالی که روز دوشنبه زیدآبادی به او گفته که چهارشنبه در دادگاه حاضر خواهد شد، وکیل او اصلا هیچ اطلاعی از برگزاری دادگاه نداشته است. وی میگوید: «آقای شریف گفتند با برگزاری این دادگاه من اصلاً حضور پیدا نمیکنم. برای این که وکیل باید حداقل یک یا دو هفته قبل خبر داشته باشد. من باید پرونده را بخوانم، باید لایحه روی پرونده بگذارم و بتوانم دفاع کنم. ولی اگر قرار باشد این طوری برایشان دادگاه بگذارند، من حضور پیدا نمیکنم. چون آقای شریف هنوز حتا نتوانسته وکالتنامهاش را به امضای آقای زیدآبادی برساند».
همسر عربسرخی نیز از تلاشهای وکیل همسرش برای امضای وکالتنامه و بیاثر بودن این تلاشها تا کنون میگوید: «آقای دکتر نعمت احمدی وکیلشان هست که من تا هفتهی پیش هم که با ایشان تماس داشتم متأسفانه حتا موفق نشده بودند وکالتنامه را به قاضی تحویل بدهند. ظاهراً قاضی پروندهی همسرم، محمدزاده نامی است که بعد از چند ساعت که آقای احمدی جلوی اوین معطل بودند، گفته الان وقت ندارم و نمیتوانم ببینم و امضای قاضی حداد را هم نمیشناسم! بعد ایشان گفته که خب من فردا بیایم؟ گفتند، نه من فردا هم نمیآیم و باید در یک تشییع جنازه شرکت کنم. تا چند روز پیش که اطلاع دارم، هنوز نتوانسته بودند که اصلاً وکالتنامه را تحویل ایشان بدهند. یعنی بعد از چهل و خردهای روز».
بیخبری از سایر فعالان سیاسی زندانی
در همین حال اخباری مبنی بر وخامت حال سعید حجاریان، عضو جبهه مشارکت نیز منتشر شده است. وی که به علت سوءقصد ۱۰ سال پیش، روی صندلی چرخدار مینشیند و قادر به تکلم درست نیز نیست، به یک ساختمان خالی در یک منطقه نظامی منتقل شده و خانوادهاش تنها یک بار توانسته با او دیدار کند. اعضای خانوادهی حجاریان با چشمهای بسته به محل اقامت وی برده شدهاند بنابراین نمیدانند که این ساختمان در کجا قرار دارد.
شب گذشته نیز تعدادی موتورسوار به در خانهی حجاریان مراجعه کرده و زنگ در را به صدا درآوردهاند اما اهالی خانه در را به روی آنان باز نکردهاند.
مصطفی تاجزاده عضو دیگر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز جزو کسانی است که تا به حال هیچ خبری از او منتشر نشده و خانوادهاش در بیاطلاعی کامل به سر میبرند.
فخرالسادات محتشمی همسر حجاریان میگوید هربار که برای ملاقات میروند به آنها گفته میشود که چون هنوز بازجویی از وی ادامه دارد، بنابراین ممنوعالملاقات است. این در حالی است که بسیاری از کسانی که با خانوادههایشان ملاقات کردهاند همچنان تحت بازجویی هستند. محتشمی میگوید این امر نشان میدهد که پروندهی همسرش هیچ موردی نداشته و تنها سعی بر پروندهسازی او میشود.
هیچ فریادرسی نیست
ظاهرا خانوادهی این افراد از پیگیری وضعیت زندانیانشان در سیستم قضایی ایران ناامید شدهاند. آنها میگویند هیچ کس نیست که به فریاد ما برسد.
مهدیه محمدی همسر زیدآبادی میگوید: «من واقعاً از هر انسانی که یکذره وجدان دارد میخواهم که به داد ما برسد. فاصلهی مرگ و زندگی شوهران ما مثل یک مو باریک است. باور کنید ما به راحتی آقای زیدآبادی را از دست داده بودیم. یعنی ایشان با آن اعتصاب غذا میتوانسته از بین برود. با آن حالت جنون میتوانسته خودش را بکشد. و من نمیدانم، واقعاً هیچ احدی نیست به داد ما برسد و ما را از این شرایط نجات بدهد؟»
مریم قدس همسر عربسرخی با اشاره به گذشتهی شوهرش و زحماتی که وی برای استقرار جمهوری اسلامی کشیده میگوید: «هیچکس انتظار ندارد با کسانی که بچههای خود این انقلاب بودند این طور رفتار شود. همسر من برادر دو شهید است. عمری برای همین نظام کار کرده. خیلی زشت است. بازتابهای خوشایندی نخواهد داشت. این را میگویم چون میدانم مسئولین هم حتماً میبینند و گوش میدهند، بلکه به هرحال به خودشان بیایند».
نویسنده: میترا شجاعی
No comments:
Post a Comment