گزارش
پنجشنبه ۴ تير ۱۳۸۸
مقاله واشنگتن پست درباره در جنبش آزادی خواهی
زنان؛ نيروی فراموش شدۀ ايران
اَن اپلبام
زنانی که عينک آفتابی بر چشم و روسری بر سر دارند، درحاليکه صدايشان از بلندگوها پخش می شود و فلاش دوربين های عکاسی نورافشانی می کند، پوسترهائی در دست گرفته اند. زمانيکه زنان برای اولين بار در عکس های مربوط به اعتراض حقوق بشر زنان در دانشگاه تهران ظاهر شدند، يادآور قدرت بالقوه و واقعی زنان ايران بودند.
تصاوير چشمگيری بود، عکس هائی از زنان با سنين مختلف که پس از پايان داده شدن به اعتراضات، همچنان دست به دست به گردش درآمدند. اکنون جای آن عکس ها را تصاوير خشونت زده تری گرفته است: عکس ها و فيلم هائی که درهفته اخير از يک زن جوان ايرانی منتشر شد؛ زنی که گفته می شود هدف تک تيرانداز دولت قرار گرفته و در خيابان جان سپرده است.
من نمی دانم آيا تقدير بر اين بوده که زن جوان در آن عکس به نماد شهيد انقلاب تبديل شود، همانطور که عده ای پيشبينی آن را از هم اکنون می کنند. با اين حال، ميان خشونت هفته گذشته در ايران و جنبش حقوق بشر زنان پيوندی وجود دارد. جنبشی که به تدريج ظرف چند سال اخير در اين کشور قدرت گرفته است.
متأسفانه بسياری از صاحبنظران آمريکائی، موج اعتراضات اخير را به انتخاب باراک اوباما نسبت می دهند. برخی ديگر نيز به گفتارهای دولت بوش درباره دموکراسی بها می دهند. عده ديگری هم هنوز می خواهند آن را "انقلاب تويتری" يا "انقلاب فيس بوکی" بخوانند زيرا تکنولوژی جديد با اعتراضات تنيده شده است. اما واقعيت اين است که جنبش اخير، محصول کارهای سازمان يافته ای است که توسط گروه های کوچک فعالان حقوق بشر و از همه بالاتر، تمام گروه های زنان به راه افتاده است؛ گروه هائی که تا حدود زيادی بدون انکه به آنها توجهی شود يا کمکی ارائه شود، به کار خود ادامه دادند.
همايش يک ميليون امضأ از سال 2006 به دادخواست اينترنتی و کتبی روی آورد و خواستار پايان دادن به قوانين تبعيض آميز عليه زنان و تصويب قواينی شد که حقوق مساوی را برای زنان در ازدواج، طلاق، توارث و شهادت در دادگاه قائل می شود.
بنياد عبدالرحمن برومند که توسط دو خواهر در خارج از ايران تأسيس شده است، به ترجمه و چاپ نسخه های حقوق بنيادين بشر می پردازد، ضمناً منابع اينترنتی نام هزاران قربانی جمهوری اسلامی را نيز حفظ کرده است. زنان ايرانی ظرف دهه گذشته در اعتراضات دانشجوئی، اعتصاب معلمان وسازمان های بهائی، مسيحيان و ساير گروه های دينی شرکت کرده است؛ نهادهائی که اعضای آنها از سوی رژيم به عنوان "مرتد" دفع شده اند.
در پشت نمايش عمومی از مقاومت، نه اوباما، نه بوش و نه تويتر، بلکه مخصوصاً تعداد زنان در خيابان ها و حضور آنها اهميت دارد. حضور آنها می تواند بزرگترين ضربه عليه رژيم باشد. دربرابر ستون ايدئولوژی جمهوری اسلامی که ادعای جلوه الهی دارد: رهبری که مشروع خوانده می شود، و زنانی که سخت سرکوب می شوند، زيرا اراده خدا چنين قرائت می شود. سرپيچی آشکار ده ها هزار زن از اين سرنوشت محتوم بايد به تضعيف ادعای شکست ناپذيری جمهوری اسلامی در ايران و در سراسر خاورميانه منتهی شود. حاکمان سياسی رژيم، اين موضوع را به خوبی می دانند. تصادفی نيست که دو تن از رقبای اصلی محمود احمدی نژاد در همايش هاي خود، وعدۀ کنار گذاشتن قوانين تبعيض آميز عليه زنان را می دهند. تصادفی نيست که مير حسين موسوی مخالف پيشرو، در کنار همسرش- که يک شخصيت علمی سياسی و رئيس سابق دانشگاه است، در همايش ها و اعتراضات ظاهر شده است.
روحانيون ايران نيز می دانند که زنان تهديد قابل توجهی را متوجه اقتدارشان می کنند. همانطور که لادن برومند، فعال زنان می نويسد، رژيم ماداميکه عميقاً از معترضان نترسد، آنها را وحشيانه سرکوب نمی کند. هيچکس يک دختر جوان صلح طلب و غيرمسلح را که شلوار جين به تن دارد در خيابان به قتل نمی رساند، مگرآنکه حضور او در خيابان يک تهديد مستقيم تلقی شود.
ممکن است رژيم موفق شود. خشونت در برابر مردم مرعوب لااقل در کوتاه مدت موفق می شود. اما در دراز مدت، ارتباطات، ساختارها، نهادها و گروه هائی که توسط زنان ايرانی پايه گذاری شده اند، صرفنظر از عکس هائی که در هفته گذشته شاهد بوديم، به کنار زدن پرده مشروعيت رژيم ادامه خواهند داد و ما بايد به ثبت آنها بپردازيم. در سال های اخيرا به فراوانی شنيده ام "مسائل زنان" در دنيای اسلام، موضوع دست دومی است. چه در قانون اساسی افغانستان و چه در دولت عربستان سعودی، هميشه خط معمول فکری صاحبنظران متوجه مسائل مهمتر ديگری بوده است: مسائلی نظير ثبات، امنيت، نفت...اما حکومت هائی که به سرکوب حقوق مدنی و انسانی نيمی از جمعيت خود می پردازند، ذاتاً بی ثبات هستند. دير يا زود واکنشی اتفاق خواهد افتاد. يکی از همين واکنش ها، در حال آشکار شدن در ايران است.
منبع: واشنگتن پست- 23 ژوئن
www.washingtonpost.com/wp-dyn/content/article/2009/06/22/AR2009062202387.html
پنجشنبه ۴ تير ۱۳۸۸
مقاله واشنگتن پست درباره در جنبش آزادی خواهی
زنان؛ نيروی فراموش شدۀ ايران
اَن اپلبام
زنانی که عينک آفتابی بر چشم و روسری بر سر دارند، درحاليکه صدايشان از بلندگوها پخش می شود و فلاش دوربين های عکاسی نورافشانی می کند، پوسترهائی در دست گرفته اند. زمانيکه زنان برای اولين بار در عکس های مربوط به اعتراض حقوق بشر زنان در دانشگاه تهران ظاهر شدند، يادآور قدرت بالقوه و واقعی زنان ايران بودند.
تصاوير چشمگيری بود، عکس هائی از زنان با سنين مختلف که پس از پايان داده شدن به اعتراضات، همچنان دست به دست به گردش درآمدند. اکنون جای آن عکس ها را تصاوير خشونت زده تری گرفته است: عکس ها و فيلم هائی که درهفته اخير از يک زن جوان ايرانی منتشر شد؛ زنی که گفته می شود هدف تک تيرانداز دولت قرار گرفته و در خيابان جان سپرده است.
من نمی دانم آيا تقدير بر اين بوده که زن جوان در آن عکس به نماد شهيد انقلاب تبديل شود، همانطور که عده ای پيشبينی آن را از هم اکنون می کنند. با اين حال، ميان خشونت هفته گذشته در ايران و جنبش حقوق بشر زنان پيوندی وجود دارد. جنبشی که به تدريج ظرف چند سال اخير در اين کشور قدرت گرفته است.
متأسفانه بسياری از صاحبنظران آمريکائی، موج اعتراضات اخير را به انتخاب باراک اوباما نسبت می دهند. برخی ديگر نيز به گفتارهای دولت بوش درباره دموکراسی بها می دهند. عده ديگری هم هنوز می خواهند آن را "انقلاب تويتری" يا "انقلاب فيس بوکی" بخوانند زيرا تکنولوژی جديد با اعتراضات تنيده شده است. اما واقعيت اين است که جنبش اخير، محصول کارهای سازمان يافته ای است که توسط گروه های کوچک فعالان حقوق بشر و از همه بالاتر، تمام گروه های زنان به راه افتاده است؛ گروه هائی که تا حدود زيادی بدون انکه به آنها توجهی شود يا کمکی ارائه شود، به کار خود ادامه دادند.
همايش يک ميليون امضأ از سال 2006 به دادخواست اينترنتی و کتبی روی آورد و خواستار پايان دادن به قوانين تبعيض آميز عليه زنان و تصويب قواينی شد که حقوق مساوی را برای زنان در ازدواج، طلاق، توارث و شهادت در دادگاه قائل می شود.
بنياد عبدالرحمن برومند که توسط دو خواهر در خارج از ايران تأسيس شده است، به ترجمه و چاپ نسخه های حقوق بنيادين بشر می پردازد، ضمناً منابع اينترنتی نام هزاران قربانی جمهوری اسلامی را نيز حفظ کرده است. زنان ايرانی ظرف دهه گذشته در اعتراضات دانشجوئی، اعتصاب معلمان وسازمان های بهائی، مسيحيان و ساير گروه های دينی شرکت کرده است؛ نهادهائی که اعضای آنها از سوی رژيم به عنوان "مرتد" دفع شده اند.
در پشت نمايش عمومی از مقاومت، نه اوباما، نه بوش و نه تويتر، بلکه مخصوصاً تعداد زنان در خيابان ها و حضور آنها اهميت دارد. حضور آنها می تواند بزرگترين ضربه عليه رژيم باشد. دربرابر ستون ايدئولوژی جمهوری اسلامی که ادعای جلوه الهی دارد: رهبری که مشروع خوانده می شود، و زنانی که سخت سرکوب می شوند، زيرا اراده خدا چنين قرائت می شود. سرپيچی آشکار ده ها هزار زن از اين سرنوشت محتوم بايد به تضعيف ادعای شکست ناپذيری جمهوری اسلامی در ايران و در سراسر خاورميانه منتهی شود. حاکمان سياسی رژيم، اين موضوع را به خوبی می دانند. تصادفی نيست که دو تن از رقبای اصلی محمود احمدی نژاد در همايش هاي خود، وعدۀ کنار گذاشتن قوانين تبعيض آميز عليه زنان را می دهند. تصادفی نيست که مير حسين موسوی مخالف پيشرو، در کنار همسرش- که يک شخصيت علمی سياسی و رئيس سابق دانشگاه است، در همايش ها و اعتراضات ظاهر شده است.
روحانيون ايران نيز می دانند که زنان تهديد قابل توجهی را متوجه اقتدارشان می کنند. همانطور که لادن برومند، فعال زنان می نويسد، رژيم ماداميکه عميقاً از معترضان نترسد، آنها را وحشيانه سرکوب نمی کند. هيچکس يک دختر جوان صلح طلب و غيرمسلح را که شلوار جين به تن دارد در خيابان به قتل نمی رساند، مگرآنکه حضور او در خيابان يک تهديد مستقيم تلقی شود.
ممکن است رژيم موفق شود. خشونت در برابر مردم مرعوب لااقل در کوتاه مدت موفق می شود. اما در دراز مدت، ارتباطات، ساختارها، نهادها و گروه هائی که توسط زنان ايرانی پايه گذاری شده اند، صرفنظر از عکس هائی که در هفته گذشته شاهد بوديم، به کنار زدن پرده مشروعيت رژيم ادامه خواهند داد و ما بايد به ثبت آنها بپردازيم. در سال های اخيرا به فراوانی شنيده ام "مسائل زنان" در دنيای اسلام، موضوع دست دومی است. چه در قانون اساسی افغانستان و چه در دولت عربستان سعودی، هميشه خط معمول فکری صاحبنظران متوجه مسائل مهمتر ديگری بوده است: مسائلی نظير ثبات، امنيت، نفت...اما حکومت هائی که به سرکوب حقوق مدنی و انسانی نيمی از جمعيت خود می پردازند، ذاتاً بی ثبات هستند. دير يا زود واکنشی اتفاق خواهد افتاد. يکی از همين واکنش ها، در حال آشکار شدن در ايران است.
منبع: واشنگتن پست- 23 ژوئن
www.washingtonpost.com/wp-dyn/content/article/2009/06/22/AR2009062202387.html
No comments:
Post a Comment