من از حدیث حجاب
ز سرنوشت تو ای زن
چنان غریق غمم
که از نوشتن ان
گر یه میکند قلمم (ژاله اصفهانی)
هنوز یکهفته ای از انقلاب بهمن 57 نگذشته بود که امام خمینی در اولین فرمان خود، ما زنان را به حقظ رعایت حجاب و شئونات اسلامی دعوت کرد. صدور این فرمان همچون اشعه الکیریسیته ما را که نسل سوم و یا چهارم بی حجابان ایران بودیم بخود لرزاند. در تصورمان نمیگتجید که با شرکت فعال در انقلاب و سرنگونی شاه تیشه به ریشه خود میزنیم زیرا که به بیان ساده تصوری از انچه که در ساختن اش همراهی کرده بودیم نداشتیم. صدور ان فرمان کذائی هزاران زن را به خیابان ها سرازیر کرد تا بگویند "ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم".
اعتراضات خیابانی ما زنان که هفته ها و ماهها باشکال گوناگون ادامه یافت، به هیچ رو از پشتیبانی مردان ایرانی برخوردار نبود. در همان روزها که تحقیر و عصبانیت خود را از رودست خوردن به خانه میاوردیم شوهرانمان اگر جرات گفتن نداشتند با نگا ههای تمسخر امیز از در بند کردن ما اخساس رضایت میکردند. پدرانمان که گاه خود را روشن فکر هم تصور میکردند با تمسخرمیگفتند ،خوبتان شد، برادرانمان که گاها از روشنفکران مبارز بودند، با سکوت، اعتراض ما را به صلاح جنبش نمیدانستند. رهبران جریانات چپ مان با روشنی گوشزد میکردند که اینهمه قیل و قال برای چیست حال یک روسری که نباید مانع مبارزات ضد امپریالیستی ما شود! و ما زنان در خیابانها از جمع اوباشان و ارازل فحش و ناسزا و سنگ میخوردیم تا انجا که دانستیم قافیه را باخته ایم و البته از صدور فرمان گوشزد تا چادر بر سر انداختنمان و راهی خانه کردنمان سالی طول کشید بدرازنای تاریخ. ما زنان شاید ان نسل از مردان را هرگز نبخشیدیم زیرا که همه انها ته دلشان از انچه که بودیم رضایت نداشتند و فرمان امام خمینی بدرستی بر پایه هم این نکته تکیه کرد که مردان ایرانی از پیشرفتهای زنان ایرانی دل خوشی نداشتند.
حجاب بر سر کردن زنان ایرانی اما تنها مسئله حفظ ناموس خانواده و رعایت شعائر اسلامی نبود زیرا که در هیچ کجای قرانشان توصیه مستقیم به حجاب اجباری اقایان نمیشد.فرمان حجاب انتقامجوئی از نسل زنانی بود که در سالهای دورتر حق رای دادن و دخالت در سیاست و برخی از خقوق نداشته دیگر را بدست اورده بودند. فرمانی بود زن ستیز تا قره العین ها را دوباره بمسلخ برند و صدیقه دولت ابادی ها را از شهر برانند و فرخ رو پارساها را بر دار کنند . فرمانی بود که ریشه در احساس تحقیری داشت که نسبت به زن مدرن ایرانی در ذهن و قلب اقایان ریشه دوانده بود. نه تنها در نزد اقایان علما که بر انها گله ای روا نیست زیرا که انها اگر بر ما نبوده اند، با ما هم نبودند. بلکه ضدیت با زن مدرن در تار و پود مردان باصطلاح روشنفکر که هیچگاه نتوانستند زن همتای خود را بپذیرند و تحمل کنند.
سالها از ان فرمان کذائی و نافرمانی میلیونها زن ایرانی میگذرد. رژیم ایران شاید طی این سالها بیش از هر برنامه ابادانی و ویرانی هزینه صرف سرکوب زن نا فرمان ایرانی کرده است. بیش از هر گشت دیگر پول در پای نیروهای سرکوب زن و دختر ایرانی ریخته است تا نماد تحقیر زنان را که همان چادر . روسری و مقنعه و هر زهر مار دیگر راپا بر جا نگهدارد تا اسلامیتش بر جا بماند زیرا که اگر زنان را حجاب بر سر نباشد کدام یک از عملکردهای اینان اسلامیست؟ ریا نمیکنند،که میکنند. تقلب نمیکنند که میکنند.دروغ نمیگویند، که میگویند. انسانها را بیگناه به جوخه اعدام و طناب دارو حبس و سیاه چال نمیکشانند، که میکشانند. به زنان و مردان جوان تجاوز نمیکنند، که میکنند. ثروت ملتی را بیغما نمیبرند و برباد نمیدهند، که میدهند. ابروی ملتی را نزد جهانیان نمیبرند، که میبرند.خود را نماینده خدا تلقی نمیکنند، که میکنند. براستی کدامیک از عملکرد اینان شباهتی به ان اصول اسلامی دارد که در کتابهایشان برای مدت 14 و اندی فرن بخورد ما داده اند؟ بگذریم.
اما اینک زمانی که اقایان از درماندگی در انتخاب شیوه سرکوب روسری بسر مرد جوانی میاندازند تا نهایت تحقیر را بر او روا دارند نسلی از مردان جوان ایرانی که ریشه حجاب اجباری را بدرستی دریافته اند خود روسری بسر میکنند و در برابر دوربین میایستند تا از رهگذر همدردی با هم نسل خود تحقیر و عناد با زن ایرانی را بنمایش بگذارند. ما زنان بی حجاب عصر انقلاب که سالها در سکوت، عملکرد مردان هم نسل خود را فراموش نکردیم اکنون به جوانان عصر دختران و نوه هایمان درود میفرستیم و از اینکه در جامعه مذکر زده ایرانی چنین تغیرات شگرفی در حال شکل گیریست از صمیم قلب خوشحالیم. اکنون باید با همدردی و همدلی مردان نسل جدید مسئله حجاب اجباری و مبارزه با ان را جدی بگیریم و بقول زنده یاد ژاله اصفهانی بگوئیم: " که هر پیروزی اول ارزو بود" روحی شفیعی
No comments:
Post a Comment