The grand Ayatollah Montazeri passed away and left the Green Movement to fight the tyrany of the Iranian rulers. He left a wealth of directives on theological and philosophical issues though to lead the Shiat Muslems to follow. He will be remembered as an advocate of human rights and the one voice of authority who stood to Khomeini's chilling order to massacre thousands of political prisoners in 1988.
Watch the video which is an interview by Radio Zamaneh with the late Ayatollah Montazeri.
http://zamaaneh.com/movie/2009/12/post_148.html
Our blog is dedicated to publish accurate and recent news, views, articles, videos and comments on Iran. We invite all Iranians as well as non-Iranians to contribute to this blog, make it the centre of reliable information.
Tuesday, December 22, 2009
Wednesday, December 16, 2009
پیام شیرین عبادی: برای مردانی که زن بودن را ننگ نمیدانند
نقل از :مدرسه فمینیستی
24 آذر 1388
مدرسه فمینیستی: پسران عزیزم، فرزندان دلبندم که چادر مادر و روسری خواهرتان را ننگ ندانسته و با افتخار آن را سر کردید. نمیدانم دوست دربندتان - مجید توکلی - با چه لباس و هیاتی دستگیر شد، آن قدر از خبرگزاریهای مربوط به دولت جمهوری اسلامی ایران ، دروغ شنیدهام که هیچ سخن و حدیث آنان را باور نکنم. مهم نیست که با لباس زنانه دستگیر شده باشد یا مردانه، مهم آنست که بر خلاف قانون دستگیر شد و هنگام بازداشت به جرم سخنانی که گفته بود، او را چنان مضروب کردند که تا مدتها تبدیل به کابوس جوانان شود، اما نمیدانستند که شما رویا دارید نه کابوس - شما از ستمگر نمیهراسید بل باعث هراس هر ستمگر هستید.
فرزندانم، شما با حرکت نمادین خود نه تنها از دوست دربندتان، بلکه از "زن" بودن دفاع کردید. شما با این حرکت نمادین نشان دادید که مخالف قوانین تبعیض آمیز هستید. مخالف قانونی هستید که زن را نه یک انسان بل نیمی از انسان به حساب میآورد و به همین دلیل شهادت دو زن در دادگاه معادل با شهادت یک مرد است.
شما جوانان فریاد زدید که به مادرانتان احترام میگذارید و حقوق انسانی خواهرانتان را پاس میدارید. شما واژه "فمینیسم" را یک بار دیگر برای بازجویان بازداشتگاهها معنی کردید. بسیاری از دخترانم در بی داد گاهها به جرم "فمینیست" بودن به زندان افتادند، سالها روزی نامههای دولتی مرا به علت "فمینیست" بودن مورد انواع تهمت و افترأ قرار دادند و حل آنکه فمنیست از منظر من، شما و دخترانم به معنای ،"زن بودن" و افتخار به زن بودن است و بس - ما از خلقت خداوندی ننگ نداریم که ما را زن آفرید - ننگ بر کسانی که زن را ناقص الخلقه و ناقص العقل میدانند. و به صرف مرد بودن، خود را از مادرانشان برترمی پندارند. ننگ بر آنانی که بر دامان مادر بزرگ شدند، از شیره جان او تغذیه کردند و وقتی به مسند و مقامی رسیدند وقیحانه برای خود چون مرد بودند حقوقی دو برابر مادر مقرر کردند و بی شرمانه در قانون نوشتند: "اگر مردی زنی را ولو عمداً به قتل برساند، خانواده زنی که به قتل رسیده، برای قصاص قا تل باید قبلا نیمی از دیه قاتل را به او بپردازد".
آنان با تصویب چنین قانونی برای مردی که زنی را به قتل برساند در حقیقت پاداشی نیز در نظر گرفته اند، زیرا در نزد آنها زن بودن گناه کمی نیست و نیاز جامعه به زنان فقط آن است که "نشینند و زایند شیران نر" و به همین دلیل است که سهمیه جنسیتی در دانشگاهها برقرار کردند تا سدی برای ورود خواهرانتان به دانشگاهها ایجاد کنند. سعی کردند صدای مساوات طلبی زنان را به جرم "اقدام علیه امنیت ملی" خاموش سازند، به مأمورین خود دستور بازداشت، تهدید ، ضرب و شتم زنانی را که خواهان حقوق برابر بودند، دادند.
پسران عزیزم، چون در تارخ دیرینه این مملکت همواره حق زنان را ربوده و از سهم آنان کاسته بودند، بنابراین به تلافی گذشتهها میخواهم شما را از "جنبش دانشجویی" بربایم و با افتخار بگویم شما متعلق به جنبش تساوی طلبانه زنان ایران هستید. ما این حرکت نمادین را با افتخار در تاریخ جنبش خود ثبت خواهیم کرد.
شیرین عبادی
24 آذر 1388
مدرسه فمینیستی: پسران عزیزم، فرزندان دلبندم که چادر مادر و روسری خواهرتان را ننگ ندانسته و با افتخار آن را سر کردید. نمیدانم دوست دربندتان - مجید توکلی - با چه لباس و هیاتی دستگیر شد، آن قدر از خبرگزاریهای مربوط به دولت جمهوری اسلامی ایران ، دروغ شنیدهام که هیچ سخن و حدیث آنان را باور نکنم. مهم نیست که با لباس زنانه دستگیر شده باشد یا مردانه، مهم آنست که بر خلاف قانون دستگیر شد و هنگام بازداشت به جرم سخنانی که گفته بود، او را چنان مضروب کردند که تا مدتها تبدیل به کابوس جوانان شود، اما نمیدانستند که شما رویا دارید نه کابوس - شما از ستمگر نمیهراسید بل باعث هراس هر ستمگر هستید.
فرزندانم، شما با حرکت نمادین خود نه تنها از دوست دربندتان، بلکه از "زن" بودن دفاع کردید. شما با این حرکت نمادین نشان دادید که مخالف قوانین تبعیض آمیز هستید. مخالف قانونی هستید که زن را نه یک انسان بل نیمی از انسان به حساب میآورد و به همین دلیل شهادت دو زن در دادگاه معادل با شهادت یک مرد است.
شما جوانان فریاد زدید که به مادرانتان احترام میگذارید و حقوق انسانی خواهرانتان را پاس میدارید. شما واژه "فمینیسم" را یک بار دیگر برای بازجویان بازداشتگاهها معنی کردید. بسیاری از دخترانم در بی داد گاهها به جرم "فمینیست" بودن به زندان افتادند، سالها روزی نامههای دولتی مرا به علت "فمینیست" بودن مورد انواع تهمت و افترأ قرار دادند و حل آنکه فمنیست از منظر من، شما و دخترانم به معنای ،"زن بودن" و افتخار به زن بودن است و بس - ما از خلقت خداوندی ننگ نداریم که ما را زن آفرید - ننگ بر کسانی که زن را ناقص الخلقه و ناقص العقل میدانند. و به صرف مرد بودن، خود را از مادرانشان برترمی پندارند. ننگ بر آنانی که بر دامان مادر بزرگ شدند، از شیره جان او تغذیه کردند و وقتی به مسند و مقامی رسیدند وقیحانه برای خود چون مرد بودند حقوقی دو برابر مادر مقرر کردند و بی شرمانه در قانون نوشتند: "اگر مردی زنی را ولو عمداً به قتل برساند، خانواده زنی که به قتل رسیده، برای قصاص قا تل باید قبلا نیمی از دیه قاتل را به او بپردازد".
آنان با تصویب چنین قانونی برای مردی که زنی را به قتل برساند در حقیقت پاداشی نیز در نظر گرفته اند، زیرا در نزد آنها زن بودن گناه کمی نیست و نیاز جامعه به زنان فقط آن است که "نشینند و زایند شیران نر" و به همین دلیل است که سهمیه جنسیتی در دانشگاهها برقرار کردند تا سدی برای ورود خواهرانتان به دانشگاهها ایجاد کنند. سعی کردند صدای مساوات طلبی زنان را به جرم "اقدام علیه امنیت ملی" خاموش سازند، به مأمورین خود دستور بازداشت، تهدید ، ضرب و شتم زنانی را که خواهان حقوق برابر بودند، دادند.
پسران عزیزم، چون در تارخ دیرینه این مملکت همواره حق زنان را ربوده و از سهم آنان کاسته بودند، بنابراین به تلافی گذشتهها میخواهم شما را از "جنبش دانشجویی" بربایم و با افتخار بگویم شما متعلق به جنبش تساوی طلبانه زنان ایران هستید. ما این حرکت نمادین را با افتخار در تاریخ جنبش خود ثبت خواهیم کرد.
شیرین عبادی
Monday, December 14, 2009
زنده باد مردان امروز ایران
من از حدیث حجاب
ز سرنوشت تو ای زن
چنان غریق غمم
که از نوشتن ان
گر یه میکند قلمم (ژاله اصفهانی)
هنوز یکهفته ای از انقلاب بهمن 57 نگذشته بود که امام خمینی در اولین فرمان خود، ما زنان را به حقظ رعایت حجاب و شئونات اسلامی دعوت کرد. صدور این فرمان همچون اشعه الکیریسیته ما را که نسل سوم و یا چهارم بی حجابان ایران بودیم بخود لرزاند. در تصورمان نمیگتجید که با شرکت فعال در انقلاب و سرنگونی شاه تیشه به ریشه خود میزنیم زیرا که به بیان ساده تصوری از انچه که در ساختن اش همراهی کرده بودیم نداشتیم. صدور ان فرمان کذائی هزاران زن را به خیابان ها سرازیر کرد تا بگویند "ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم".
اعتراضات خیابانی ما زنان که هفته ها و ماهها باشکال گوناگون ادامه یافت، به هیچ رو از پشتیبانی مردان ایرانی برخوردار نبود. در همان روزها که تحقیر و عصبانیت خود را از رودست خوردن به خانه میاوردیم شوهرانمان اگر جرات گفتن نداشتند با نگا ههای تمسخر امیز از در بند کردن ما اخساس رضایت میکردند. پدرانمان که گاه خود را روشن فکر هم تصور میکردند با تمسخرمیگفتند ،خوبتان شد، برادرانمان که گاها از روشنفکران مبارز بودند، با سکوت، اعتراض ما را به صلاح جنبش نمیدانستند. رهبران جریانات چپ مان با روشنی گوشزد میکردند که اینهمه قیل و قال برای چیست حال یک روسری که نباید مانع مبارزات ضد امپریالیستی ما شود! و ما زنان در خیابانها از جمع اوباشان و ارازل فحش و ناسزا و سنگ میخوردیم تا انجا که دانستیم قافیه را باخته ایم و البته از صدور فرمان گوشزد تا چادر بر سر انداختنمان و راهی خانه کردنمان سالی طول کشید بدرازنای تاریخ. ما زنان شاید ان نسل از مردان را هرگز نبخشیدیم زیرا که همه انها ته دلشان از انچه که بودیم رضایت نداشتند و فرمان امام خمینی بدرستی بر پایه هم این نکته تکیه کرد که مردان ایرانی از پیشرفتهای زنان ایرانی دل خوشی نداشتند.
حجاب بر سر کردن زنان ایرانی اما تنها مسئله حفظ ناموس خانواده و رعایت شعائر اسلامی نبود زیرا که در هیچ کجای قرانشان توصیه مستقیم به حجاب اجباری اقایان نمیشد.فرمان حجاب انتقامجوئی از نسل زنانی بود که در سالهای دورتر حق رای دادن و دخالت در سیاست و برخی از خقوق نداشته دیگر را بدست اورده بودند. فرمانی بود زن ستیز تا قره العین ها را دوباره بمسلخ برند و صدیقه دولت ابادی ها را از شهر برانند و فرخ رو پارساها را بر دار کنند . فرمانی بود که ریشه در احساس تحقیری داشت که نسبت به زن مدرن ایرانی در ذهن و قلب اقایان ریشه دوانده بود. نه تنها در نزد اقایان علما که بر انها گله ای روا نیست زیرا که انها اگر بر ما نبوده اند، با ما هم نبودند. بلکه ضدیت با زن مدرن در تار و پود مردان باصطلاح روشنفکر که هیچگاه نتوانستند زن همتای خود را بپذیرند و تحمل کنند.
سالها از ان فرمان کذائی و نافرمانی میلیونها زن ایرانی میگذرد. رژیم ایران شاید طی این سالها بیش از هر برنامه ابادانی و ویرانی هزینه صرف سرکوب زن نا فرمان ایرانی کرده است. بیش از هر گشت دیگر پول در پای نیروهای سرکوب زن و دختر ایرانی ریخته است تا نماد تحقیر زنان را که همان چادر . روسری و مقنعه و هر زهر مار دیگر راپا بر جا نگهدارد تا اسلامیتش بر جا بماند زیرا که اگر زنان را حجاب بر سر نباشد کدام یک از عملکردهای اینان اسلامیست؟ ریا نمیکنند،که میکنند. تقلب نمیکنند که میکنند.دروغ نمیگویند، که میگویند. انسانها را بیگناه به جوخه اعدام و طناب دارو حبس و سیاه چال نمیکشانند، که میکشانند. به زنان و مردان جوان تجاوز نمیکنند، که میکنند. ثروت ملتی را بیغما نمیبرند و برباد نمیدهند، که میدهند. ابروی ملتی را نزد جهانیان نمیبرند، که میبرند.خود را نماینده خدا تلقی نمیکنند، که میکنند. براستی کدامیک از عملکرد اینان شباهتی به ان اصول اسلامی دارد که در کتابهایشان برای مدت 14 و اندی فرن بخورد ما داده اند؟ بگذریم.
اما اینک زمانی که اقایان از درماندگی در انتخاب شیوه سرکوب روسری بسر مرد جوانی میاندازند تا نهایت تحقیر را بر او روا دارند نسلی از مردان جوان ایرانی که ریشه حجاب اجباری را بدرستی دریافته اند خود روسری بسر میکنند و در برابر دوربین میایستند تا از رهگذر همدردی با هم نسل خود تحقیر و عناد با زن ایرانی را بنمایش بگذارند. ما زنان بی حجاب عصر انقلاب که سالها در سکوت، عملکرد مردان هم نسل خود را فراموش نکردیم اکنون به جوانان عصر دختران و نوه هایمان درود میفرستیم و از اینکه در جامعه مذکر زده ایرانی چنین تغیرات شگرفی در حال شکل گیریست از صمیم قلب خوشحالیم. اکنون باید با همدردی و همدلی مردان نسل جدید مسئله حجاب اجباری و مبارزه با ان را جدی بگیریم و بقول زنده یاد ژاله اصفهانی بگوئیم: " که هر پیروزی اول ارزو بود" روحی شفیعی
ز سرنوشت تو ای زن
چنان غریق غمم
که از نوشتن ان
گر یه میکند قلمم (ژاله اصفهانی)
هنوز یکهفته ای از انقلاب بهمن 57 نگذشته بود که امام خمینی در اولین فرمان خود، ما زنان را به حقظ رعایت حجاب و شئونات اسلامی دعوت کرد. صدور این فرمان همچون اشعه الکیریسیته ما را که نسل سوم و یا چهارم بی حجابان ایران بودیم بخود لرزاند. در تصورمان نمیگتجید که با شرکت فعال در انقلاب و سرنگونی شاه تیشه به ریشه خود میزنیم زیرا که به بیان ساده تصوری از انچه که در ساختن اش همراهی کرده بودیم نداشتیم. صدور ان فرمان کذائی هزاران زن را به خیابان ها سرازیر کرد تا بگویند "ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم".
اعتراضات خیابانی ما زنان که هفته ها و ماهها باشکال گوناگون ادامه یافت، به هیچ رو از پشتیبانی مردان ایرانی برخوردار نبود. در همان روزها که تحقیر و عصبانیت خود را از رودست خوردن به خانه میاوردیم شوهرانمان اگر جرات گفتن نداشتند با نگا ههای تمسخر امیز از در بند کردن ما اخساس رضایت میکردند. پدرانمان که گاه خود را روشن فکر هم تصور میکردند با تمسخرمیگفتند ،خوبتان شد، برادرانمان که گاها از روشنفکران مبارز بودند، با سکوت، اعتراض ما را به صلاح جنبش نمیدانستند. رهبران جریانات چپ مان با روشنی گوشزد میکردند که اینهمه قیل و قال برای چیست حال یک روسری که نباید مانع مبارزات ضد امپریالیستی ما شود! و ما زنان در خیابانها از جمع اوباشان و ارازل فحش و ناسزا و سنگ میخوردیم تا انجا که دانستیم قافیه را باخته ایم و البته از صدور فرمان گوشزد تا چادر بر سر انداختنمان و راهی خانه کردنمان سالی طول کشید بدرازنای تاریخ. ما زنان شاید ان نسل از مردان را هرگز نبخشیدیم زیرا که همه انها ته دلشان از انچه که بودیم رضایت نداشتند و فرمان امام خمینی بدرستی بر پایه هم این نکته تکیه کرد که مردان ایرانی از پیشرفتهای زنان ایرانی دل خوشی نداشتند.
حجاب بر سر کردن زنان ایرانی اما تنها مسئله حفظ ناموس خانواده و رعایت شعائر اسلامی نبود زیرا که در هیچ کجای قرانشان توصیه مستقیم به حجاب اجباری اقایان نمیشد.فرمان حجاب انتقامجوئی از نسل زنانی بود که در سالهای دورتر حق رای دادن و دخالت در سیاست و برخی از خقوق نداشته دیگر را بدست اورده بودند. فرمانی بود زن ستیز تا قره العین ها را دوباره بمسلخ برند و صدیقه دولت ابادی ها را از شهر برانند و فرخ رو پارساها را بر دار کنند . فرمانی بود که ریشه در احساس تحقیری داشت که نسبت به زن مدرن ایرانی در ذهن و قلب اقایان ریشه دوانده بود. نه تنها در نزد اقایان علما که بر انها گله ای روا نیست زیرا که انها اگر بر ما نبوده اند، با ما هم نبودند. بلکه ضدیت با زن مدرن در تار و پود مردان باصطلاح روشنفکر که هیچگاه نتوانستند زن همتای خود را بپذیرند و تحمل کنند.
سالها از ان فرمان کذائی و نافرمانی میلیونها زن ایرانی میگذرد. رژیم ایران شاید طی این سالها بیش از هر برنامه ابادانی و ویرانی هزینه صرف سرکوب زن نا فرمان ایرانی کرده است. بیش از هر گشت دیگر پول در پای نیروهای سرکوب زن و دختر ایرانی ریخته است تا نماد تحقیر زنان را که همان چادر . روسری و مقنعه و هر زهر مار دیگر راپا بر جا نگهدارد تا اسلامیتش بر جا بماند زیرا که اگر زنان را حجاب بر سر نباشد کدام یک از عملکردهای اینان اسلامیست؟ ریا نمیکنند،که میکنند. تقلب نمیکنند که میکنند.دروغ نمیگویند، که میگویند. انسانها را بیگناه به جوخه اعدام و طناب دارو حبس و سیاه چال نمیکشانند، که میکشانند. به زنان و مردان جوان تجاوز نمیکنند، که میکنند. ثروت ملتی را بیغما نمیبرند و برباد نمیدهند، که میدهند. ابروی ملتی را نزد جهانیان نمیبرند، که میبرند.خود را نماینده خدا تلقی نمیکنند، که میکنند. براستی کدامیک از عملکرد اینان شباهتی به ان اصول اسلامی دارد که در کتابهایشان برای مدت 14 و اندی فرن بخورد ما داده اند؟ بگذریم.
اما اینک زمانی که اقایان از درماندگی در انتخاب شیوه سرکوب روسری بسر مرد جوانی میاندازند تا نهایت تحقیر را بر او روا دارند نسلی از مردان جوان ایرانی که ریشه حجاب اجباری را بدرستی دریافته اند خود روسری بسر میکنند و در برابر دوربین میایستند تا از رهگذر همدردی با هم نسل خود تحقیر و عناد با زن ایرانی را بنمایش بگذارند. ما زنان بی حجاب عصر انقلاب که سالها در سکوت، عملکرد مردان هم نسل خود را فراموش نکردیم اکنون به جوانان عصر دختران و نوه هایمان درود میفرستیم و از اینکه در جامعه مذکر زده ایرانی چنین تغیرات شگرفی در حال شکل گیریست از صمیم قلب خوشحالیم. اکنون باید با همدردی و همدلی مردان نسل جدید مسئله حجاب اجباری و مبارزه با ان را جدی بگیریم و بقول زنده یاد ژاله اصفهانی بگوئیم: " که هر پیروزی اول ارزو بود" روحی شفیعی
Saturday, December 12, 2009
An empty classroom without you.
http://www.youtube.com/watch?v=79V_giLvSz0
http://www.youtube.com/watch?v=79V_giLvSz0
http://www.youtube.com/watch?v=79V_giLvSz0
Thursday, December 10, 2009
A sppech at the Faculty of Arts, Tehran University
http://www.iranian.com/main/2009/dec/tehran-arts-university-student
گیریم که پاک ترین و بی نظیرترین انتخابات عالم را برگزار کردید
گیریم که شما مدافع و مجری سرسخت قانون اساسی می باشید
گیریم که شما خیابان ها را به خاک و خون نکشیدید
گیریم شما قتل و غارت نکردید
گیریم شما بی گناهان را گناه کار و گناه کاران بی گناه را در بند نکردید
گیریم شما در بندانتان با در بندانتان هر آنچه خواستید نکردید
گیریم شما شکنجه نکردید
گیریم شما تجاوز نکردید
گیریم دادگاهتان داد را به تمامه اقامه کرده است
گیریم قاضی القضاتتان مظهر بارز عدالت علوی است
و احکام دادگاهتان یگانه نماد رافت اسلامی است
گیریم قبله تان کعبه ی آمال،اسلامتان اسلام ناب محمدیست و نمازتان نماز ظهر عاشوراست
و خمینی تان روح الله ترین تفسیر از همان که روزی گفت میزان رای ملت است
گیریم ما مشتی خس و خاشاک جاسوس انگلیس و آمریکا هستیم
گیریم ما آگاهانه و به عمد به منظور تاراج خون پدران و برادران شهیدمان شائبه ی
تقلب در انتخابات را دامن زدیم
گیریم ما نه تنها همه ی اصول قانون اساسی را زیر پا گذاشته که کتابچه ی آن را نیز پاره کردیم
گیریم ما احمق های نادان هستیم که نفهمیدیم و ندانستیم که شورای محترم نگهبان
در معذوریت بوده که سه نامزد دیگر به غیر از نامزد نور چشمی آقایان را رد صلاحیت نکرده است
گیریم که ما خائنین هستیم که به طمع درهمی و به بوی دیناری شرف و غیرت و کشور و ناموسمان را به باد حراج گرفته ایم
گیریم که پاسخ سکوت ما چیزی جز عربده های کثیف شما نیست
گیریم پاسخ رای سبز ما چیزی جز کابینه ی سیاه شما نیست
گیریم اسلام ما اسلام آمریکایی است
مسجد ما مسجد ضرار است و نماز ما نماز ابن ملجم،خمینی ما نه آن خمینی ای است که گفت
جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمترنه یک کلمه بیشتر
گیریم سید ما خائن،میر ما مزدور،شیخ ما حتاک است باشه
همه ی این ها که گفتید درست و همه ی این ها که گفتید درست
اما مگر نمی گویید که این خائنان وطن فروش حتاک مشتی خس وخاشاک بیش نیستید
مگر نمی گویید این اوباش رذل مال اجنبی از انگشتان دست هم فرا تر نمی روند
مگر نمی گویید این شکست خوردگان تشنه ی قدرت هیچ پایگاهی بین مردم ندارند
آفرین
اما آقایان در قاموس ایرانی شتر سواری دولا دولا نبوده نیست
اگر ما مشتی خس و خاشاکیم که هیچ پایگاهی در بین ملت نداریم به تعبیری از این جا رانده و از آنجا مانده ایم پس این همه قشون کشی های خیابانی پس برای چیست؟
از دور دست ترین نقاط کشور عده ای بی خبر از همه چیز و از همه جا را به بهانه های واهی و به پاداش هایی ناچیز اجیر کردن و به جان زن و مرد و کودک و جوانان مردم انداختن برای چیست؟
ستون های کیهان را از ار
خطبه های نماز جمعه را با دروغ و تهمت و توهین آلوده کردن برای چیست؟
مراجع عظام تقلید را به برداشت های ناروا از دین محکوم کردن برای چیست؟
پرده های عاوم انسانی را دریدن،دانشگاه ها را پادگان گردن،بسیج را از مردم ستاندن و زیر نظر حکومت بردن،سپاه را در نظر مردم عامل همه ی جنایت نشان دادن،اطلاعات را ساواک کردن، زندان ها را کشتارگاه کردن، ارکان انقلاب را تیشه زدن و انقلاب را از ریشه ساقط کردن، بزرگان نظام را تهمت ها ی واهی زدن، مقامات کشور را در بند کردن، دانشجویان را از تحصیل ساختن،کارگران را در فشار گذاشتن زنان را پرده ی حیا و عفت دریدن دختران را زدن پسران را تجاوز کردن خیابان ها را کربلا کردن مجلس را بی خاصیت کردن دولت را سر بار کردن و هزاران گاف گزاف دیگر از بالا و پایینتان بی محابا می بارد، برای چیست؟
ترس همه ی وجودتان را فرا گرفته
خوابتان را ربوده و راحتتان را سلب کرده است
چاره ای جزفرو افتادن در منجلابی که خود به دست خود ساختید ندارید
ترسیده اید
آنقدر دروغ گفته اید آنقدر ریا کرده اید آنقدر روا خورده اید آنقدر جگر سوزانده اید آنقدر مادر به عزا نشانده اید آنقدر رخت سیاه فرزندان بر تن پدر پوشانده اید آنقدر ریش ها بلند کردید آنقدر ریشه ها خشکانده اید آنقدر به آرای ملت دست برده اید
آنقدر وقاحت قباحت و پر رویی و بی شرمی را به انتها رسانده اید که شیر خفته ی ملت را بیدار کرده اید
چه بخواهید چه نخواهید این شیر بیدار شده هیچ ترسی هم ندارد می غرد و سر کشی می کند
از پشت بام خانه ها گرفته تا کف خیابان ها
از روی پل ها گرفته تا ایستگاه متروها
از مدارس گرفته تا دانشگاه ها
از مساجد گرفته تا هیئت ها
از پایگاه های بسیج گرفته تا پادگان ها
این شیر بیدار شده و این شما هستید که هر دم از ندای الله اکبرش به خود می لرزید
میترسید عصبانی هستید و از این عصبانیت میمیرید
این را تاریخ مصرانه شهادت می دهد
تمامی تاریخ مملو است از دیکتاتوران قدرتمندی که دماغشان در برابر خشم شیر ملت به خاک مالیده شد
باور کنید اعدام هایتان زندان هایتان تبعید هایتان در برابر آنچه هیتلر در آلمان نازی انجام داد کاریکاتوری بیش نیست
باور کنید این ژست خوف انگیزی که به خود گرفته ابد در برابر فریاد های وحشت زای چاوچسکو در رومانی کرد کاریکاتوری بیش نیست
باور کنید آنچه به ملت خود می کنید در برابر آنچه صدام با ملت خویش کرد کاریکاتوری بیش نیست
و عجب آنکه همه ی این ها را می بینید و عبرت نمی گیرید
و در پایان :
بار دیگر آقایان شما را به مطالعه ی تاریخ فرا می خوانیم
مطالعه ای نه این بار سطحی و گذرا
بلکه با تامل و تفکر در اعمال آنان که پیش از شما راهی را که شما امروز برگزیدید را رفته اند تا قضاوت تاریخ درموردشان را ببینید.
امید که عبرت بگیرید.
در مملکت چو غرش شیران فتاد و رفت
این عو عو ی سگان شما نیز بگذرد
آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست
گرد سم خرهای شما نیز فرو نشیند
(سخنان دانشجویان دانشگاه هنر. 16 آذر 1388
گیریم که پاک ترین و بی نظیرترین انتخابات عالم را برگزار کردید
گیریم که شما مدافع و مجری سرسخت قانون اساسی می باشید
گیریم که شما خیابان ها را به خاک و خون نکشیدید
گیریم شما قتل و غارت نکردید
گیریم شما بی گناهان را گناه کار و گناه کاران بی گناه را در بند نکردید
گیریم شما در بندانتان با در بندانتان هر آنچه خواستید نکردید
گیریم شما شکنجه نکردید
گیریم شما تجاوز نکردید
گیریم دادگاهتان داد را به تمامه اقامه کرده است
گیریم قاضی القضاتتان مظهر بارز عدالت علوی است
و احکام دادگاهتان یگانه نماد رافت اسلامی است
گیریم قبله تان کعبه ی آمال،اسلامتان اسلام ناب محمدیست و نمازتان نماز ظهر عاشوراست
و خمینی تان روح الله ترین تفسیر از همان که روزی گفت میزان رای ملت است
گیریم ما مشتی خس و خاشاک جاسوس انگلیس و آمریکا هستیم
گیریم ما آگاهانه و به عمد به منظور تاراج خون پدران و برادران شهیدمان شائبه ی
تقلب در انتخابات را دامن زدیم
گیریم ما نه تنها همه ی اصول قانون اساسی را زیر پا گذاشته که کتابچه ی آن را نیز پاره کردیم
گیریم ما احمق های نادان هستیم که نفهمیدیم و ندانستیم که شورای محترم نگهبان
در معذوریت بوده که سه نامزد دیگر به غیر از نامزد نور چشمی آقایان را رد صلاحیت نکرده است
گیریم که ما خائنین هستیم که به طمع درهمی و به بوی دیناری شرف و غیرت و کشور و ناموسمان را به باد حراج گرفته ایم
گیریم که پاسخ سکوت ما چیزی جز عربده های کثیف شما نیست
گیریم پاسخ رای سبز ما چیزی جز کابینه ی سیاه شما نیست
گیریم اسلام ما اسلام آمریکایی است
مسجد ما مسجد ضرار است و نماز ما نماز ابن ملجم،خمینی ما نه آن خمینی ای است که گفت
جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمترنه یک کلمه بیشتر
گیریم سید ما خائن،میر ما مزدور،شیخ ما حتاک است باشه
همه ی این ها که گفتید درست و همه ی این ها که گفتید درست
اما مگر نمی گویید که این خائنان وطن فروش حتاک مشتی خس وخاشاک بیش نیستید
مگر نمی گویید این اوباش رذل مال اجنبی از انگشتان دست هم فرا تر نمی روند
مگر نمی گویید این شکست خوردگان تشنه ی قدرت هیچ پایگاهی بین مردم ندارند
آفرین
اما آقایان در قاموس ایرانی شتر سواری دولا دولا نبوده نیست
اگر ما مشتی خس و خاشاکیم که هیچ پایگاهی در بین ملت نداریم به تعبیری از این جا رانده و از آنجا مانده ایم پس این همه قشون کشی های خیابانی پس برای چیست؟
از دور دست ترین نقاط کشور عده ای بی خبر از همه چیز و از همه جا را به بهانه های واهی و به پاداش هایی ناچیز اجیر کردن و به جان زن و مرد و کودک و جوانان مردم انداختن برای چیست؟
ستون های کیهان را از ار
خطبه های نماز جمعه را با دروغ و تهمت و توهین آلوده کردن برای چیست؟
مراجع عظام تقلید را به برداشت های ناروا از دین محکوم کردن برای چیست؟
پرده های عاوم انسانی را دریدن،دانشگاه ها را پادگان گردن،بسیج را از مردم ستاندن و زیر نظر حکومت بردن،سپاه را در نظر مردم عامل همه ی جنایت نشان دادن،اطلاعات را ساواک کردن، زندان ها را کشتارگاه کردن، ارکان انقلاب را تیشه زدن و انقلاب را از ریشه ساقط کردن، بزرگان نظام را تهمت ها ی واهی زدن، مقامات کشور را در بند کردن، دانشجویان را از تحصیل ساختن،کارگران را در فشار گذاشتن زنان را پرده ی حیا و عفت دریدن دختران را زدن پسران را تجاوز کردن خیابان ها را کربلا کردن مجلس را بی خاصیت کردن دولت را سر بار کردن و هزاران گاف گزاف دیگر از بالا و پایینتان بی محابا می بارد، برای چیست؟
ترس همه ی وجودتان را فرا گرفته
خوابتان را ربوده و راحتتان را سلب کرده است
چاره ای جزفرو افتادن در منجلابی که خود به دست خود ساختید ندارید
ترسیده اید
آنقدر دروغ گفته اید آنقدر ریا کرده اید آنقدر روا خورده اید آنقدر جگر سوزانده اید آنقدر مادر به عزا نشانده اید آنقدر رخت سیاه فرزندان بر تن پدر پوشانده اید آنقدر ریش ها بلند کردید آنقدر ریشه ها خشکانده اید آنقدر به آرای ملت دست برده اید
آنقدر وقاحت قباحت و پر رویی و بی شرمی را به انتها رسانده اید که شیر خفته ی ملت را بیدار کرده اید
چه بخواهید چه نخواهید این شیر بیدار شده هیچ ترسی هم ندارد می غرد و سر کشی می کند
از پشت بام خانه ها گرفته تا کف خیابان ها
از روی پل ها گرفته تا ایستگاه متروها
از مدارس گرفته تا دانشگاه ها
از مساجد گرفته تا هیئت ها
از پایگاه های بسیج گرفته تا پادگان ها
این شیر بیدار شده و این شما هستید که هر دم از ندای الله اکبرش به خود می لرزید
میترسید عصبانی هستید و از این عصبانیت میمیرید
این را تاریخ مصرانه شهادت می دهد
تمامی تاریخ مملو است از دیکتاتوران قدرتمندی که دماغشان در برابر خشم شیر ملت به خاک مالیده شد
باور کنید اعدام هایتان زندان هایتان تبعید هایتان در برابر آنچه هیتلر در آلمان نازی انجام داد کاریکاتوری بیش نیست
باور کنید این ژست خوف انگیزی که به خود گرفته ابد در برابر فریاد های وحشت زای چاوچسکو در رومانی کرد کاریکاتوری بیش نیست
باور کنید آنچه به ملت خود می کنید در برابر آنچه صدام با ملت خویش کرد کاریکاتوری بیش نیست
و عجب آنکه همه ی این ها را می بینید و عبرت نمی گیرید
و در پایان :
بار دیگر آقایان شما را به مطالعه ی تاریخ فرا می خوانیم
مطالعه ای نه این بار سطحی و گذرا
بلکه با تامل و تفکر در اعمال آنان که پیش از شما راهی را که شما امروز برگزیدید را رفته اند تا قضاوت تاریخ درموردشان را ببینید.
امید که عبرت بگیرید.
در مملکت چو غرش شیران فتاد و رفت
این عو عو ی سگان شما نیز بگذرد
آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست
گرد سم خرهای شما نیز فرو نشیند
(سخنان دانشجویان دانشگاه هنر. 16 آذر 1388
Subscribe to:
Posts (Atom)