سلام دوستان
من از ديروز تا الان قطع بودم و تازه توانستم وصل بشوم.
بسي خوش گذشت ديروز و جاي همه خالي روزهاي سبز پررنگ و شاداب دارد شكل كاملي پيدا ميكند.
به اضافه چيزهايي كه نسرين در مورد ديروز گفت من هم چند تا نكته خنده دار را اضافه كند كه دوستاني كه نبودند هم كلي انرژي تازه بگيرند.
شايد آن صحنه صدا و سيما را ديده باشيد كه از تظاهرات احمدي نژاد پخش كرد و خيل جمعيتي هم در هم فشرده ميشدند براي استقبال، حالا پشت صحنه اين سكانس:
من با يك سري از دوستان در ميدان انقلاب بوديم كه حدود 20-30 نفر از حقوق بگيران با شعار و يورش، سبزها را عقب راندند و نگذاشتند به ميدان نزديك بشويم با اصرار ايستاديم وگفتيم ميخواهيم برويم نماز و بايد برويم دانشگاه و در كلنجار با پيرمردها كه شعار مرگ بر منافق و مرگ بر توده اي ميدادند( فكر كنيد كه سن كدام ما به زمان حزب توده ميرسيد اصلن!!) و ميگفتند آنجا جاي شما نيست رفتيم به سمت دانشگاه.
يك نيسان بزرگ پر از خبرنگارها با جلقههاي press سوار بر آن كه عكس و فيلم ميگرفتند در خط ويژه خيابان از سر خيابان دانشگاه در خيابان انقلاب به سمت دانشگاه تهران آماده حركت، 20 نفر آدم هم آماده، دكتر را آوردند بين آن 20 تا پياده كردند. من وچند تا سبز ديگر هم انگشتها بالا ،سبز كنار ميله هاي خط ويژه ايستاديم كه زير پا له نشويم J
بعد فرمان حركت دادند. نيسان راه افتاد دكتر هم درحركت كه آن 20 نفر شروع كردند به شعار دادن و شيرجه زدن به سوي هم به و به سوي دكتر. اين تكه خيابان را آمدند و فيلم گرفتند و بعد از لاي برزنتها دكتر را چپاندند تو دانشگاه.
ما و بقيه مردم هم مي خنديدم و مبهوت استقبال كم نظير مردم از دكتر شده بوديم. البته خوب مونتاژ صدا و سيما هم بد نبود انصافن.
اما شعارهاي جالب اضافه بر چيزهايي كه نسرين و بقيه گفتند:
احمدي احمدي منافق واقعي (اين مال خيابان 16 آذر در لحظات سخنراني دكتر بود)
روحاني واقعي، منتظري صانعي
يا حجت ابن الحسن، ريشه ظلم را بكن
(بعد از اين كه باران گرفت، كه جز شعارهاي بداهه مردم خلاق بود) باران ميآيد نم نم، احمدي ميرود كم كم
جز اتفاق هاي جالب ديگر حركت سبزهاي مذهبي بود، كلي شعار دادند و حركتهاي سبزينه زيبا از خودشان نشان دادند و بعد كه زمان نماز رسيد از مسير نماز خوانها يعني 16 آذر و آن يكي خيابان پشتي خارج شدند و رفتند تو پارك لاله و خودشان تكي تكي روي چمنهاي پارك به نماز ايستادند.
يك چيز ديگر هم اينكه من با اصرار در خيابانهايي كه صف نماز تشكيل شده بود رفتم و دست سبز بالا كمي قدم زدم، ميخواستم واكنش مردمي كه هنوز در نماز جمعه احمد خاتمي هم مينشينند ببينم.
بعضي ها مبهوت نگاه ميكردند، بعضي از كنارشان كه رد ميشدم آرام زنده بادي ميگفتند جوري كه آدمهاي ديگر نشنوند.
بعضي ها چشمك يا لبخند ميزدند. و البته بعضي ها خوب يك مرگ بر منافقي ميگفتند يا يك دفعه داد ميزدند دستت را بيار پايين كه با لبخندي كه تحويلشان ميدادم، سر تكان ميدادند و بعضي ها ديگر بارك الله دختري اضافه مي كردند.
ميشد گفت حالا در اين روز كه هم آن طبقه ازمردم كه همچنان معتقد به آنها بودند و هم سبزها حضور داشتند، به راحتي از تحليل رفتن پايگاه اجتماعي آنها مطمئن شد.
ببخشيد كه طولاني شد
پرستو
No comments:
Post a Comment